پیش
از آغاز لازم می دانم بیان نمایم که هدف از این مقال نه تحلیل و نقد اسلام
و نه رد یا تمجید آن است و تنها به سواستفاده از ابزاری به نام اسلام توسط
غرب می پردازد.
متاسفانه اکنون شاهدیم که چگونه سیاست های ضدانسانی غرب و منافع بی شمارشان در منطقه کهن و ثروتمند خاورمیانه به ابزار «اسلام رحمانی» باعث تجزیه، عقب ماندگی و واپسگرایی مردم منطقه شد.
شیعی گری، سلفی گری و وهابیت زائیده سیاست ضدانسانی غرب در منطقه بوده و هستند. لازم نیست دست به دامان اسناد طبقه بندی شده سازمان های جاسوسی غرب که هر از گاهی پس از طی سالیان به نشان «حسن نیت» در ظاهر و «قدرت نمایی» در باطن در اختیارمان قرار می گیرد بیاندازیم. فقط کافی ست شما به دولت عثمانی قرن 19 نگاه کنید. آیا در آن زمان میان کشورهای تحت سلطه عثمانی درگیری های قومی، آیینی و مذهبی وجود داشت؟ غرب از طرفی با ابداع، و توسعه اندیشه فرامنطقه ای «پان ترکیسم» و نژادگرایی میان اقشار جامعه خلافت عثمانی مسبب ایجاد چنددستگی، مرزبندی، اختلاف و نهایتن ایجاد نسل کشی هایی با تکیه بر نژادی موهوم گشت (با توجه به اینکه اندک قبایل ترکمن در آناتولی اکثر روستا نیشن و در حومه شهرها می زیستند) و در دیگرسو غرب با تکیه بر عربیت- وهابیسم با مزدورگیری میان سران قبایل عقب مانده عرب (بعنوان نمونه آل سعود و خاندان هاشمی) در صحرای حجاز و پس از آن در عراق، لبنان، سوریه و اردن (کشورهای نو ظهوری که تا آن زمان وجود خارجی نداشتند) سیاست ای خود را در جهت تجزیه خلافت عثمانی پیش برد که حاصل آن جنگ، درگیری، خونریزی و نفرتی هست که از آن زمان آغاز و تا کنون نیز شاهد بوده و هستیم. متاسفانه هر چه زمان می گذرد این اختلافات ریشه دارتر و غیرقابل حل تر می گردد. خاورمیانه ضعیف و تقسیم شده به کشورهای کوچک و ناتوان تامیین کننده بی منت منابع مفت انرژی غرب هستند و از طرفی مصرف گرا و نیازمند محصولات خارجی بواسطه واپس ماندگی روزافزون ناشی از این جنگ و درگیری های قومی- قبیه ای و مذهبی آیینی. در این میان چنین اتفاقی برای ایران نیز افتاد و در کمتر از 30 و اندی سال ایران بزرگ را قدرت هایی چون روسیه و انگلستان با آغاز بازی بزرگ دچار تجزیه کردند. خوشبختانه در ایران به دلیل ریشه دار بودن کشور و ملت ایران در طول تاریخ و اشتراکات عمیق فرهنگی نتوانستند تا کنون به 100% مقاصد خود دست یابند. اما متاسفانه اکنون تمام تلاششان ایجاد شکاف و مرزبندی در این منطقه و در جهت نیل به اهداف منفعت طلبانه و ض دانسانیشان است، هرچند اکنون به ابزار تبلیغ و رسانه به ظاهر پرچمداران آزادی و برابری انسانی جهان شده اند.
متاسفانه اکنون شاهدیم که چگونه سیاست های ضدانسانی غرب و منافع بی شمارشان در منطقه کهن و ثروتمند خاورمیانه به ابزار «اسلام رحمانی» باعث تجزیه، عقب ماندگی و واپسگرایی مردم منطقه شد.
شیعی گری، سلفی گری و وهابیت زائیده سیاست ضدانسانی غرب در منطقه بوده و هستند. لازم نیست دست به دامان اسناد طبقه بندی شده سازمان های جاسوسی غرب که هر از گاهی پس از طی سالیان به نشان «حسن نیت» در ظاهر و «قدرت نمایی» در باطن در اختیارمان قرار می گیرد بیاندازیم. فقط کافی ست شما به دولت عثمانی قرن 19 نگاه کنید. آیا در آن زمان میان کشورهای تحت سلطه عثمانی درگیری های قومی، آیینی و مذهبی وجود داشت؟ غرب از طرفی با ابداع، و توسعه اندیشه فرامنطقه ای «پان ترکیسم» و نژادگرایی میان اقشار جامعه خلافت عثمانی مسبب ایجاد چنددستگی، مرزبندی، اختلاف و نهایتن ایجاد نسل کشی هایی با تکیه بر نژادی موهوم گشت (با توجه به اینکه اندک قبایل ترکمن در آناتولی اکثر روستا نیشن و در حومه شهرها می زیستند) و در دیگرسو غرب با تکیه بر عربیت- وهابیسم با مزدورگیری میان سران قبایل عقب مانده عرب (بعنوان نمونه آل سعود و خاندان هاشمی) در صحرای حجاز و پس از آن در عراق، لبنان، سوریه و اردن (کشورهای نو ظهوری که تا آن زمان وجود خارجی نداشتند) سیاست ای خود را در جهت تجزیه خلافت عثمانی پیش برد که حاصل آن جنگ، درگیری، خونریزی و نفرتی هست که از آن زمان آغاز و تا کنون نیز شاهد بوده و هستیم. متاسفانه هر چه زمان می گذرد این اختلافات ریشه دارتر و غیرقابل حل تر می گردد. خاورمیانه ضعیف و تقسیم شده به کشورهای کوچک و ناتوان تامیین کننده بی منت منابع مفت انرژی غرب هستند و از طرفی مصرف گرا و نیازمند محصولات خارجی بواسطه واپس ماندگی روزافزون ناشی از این جنگ و درگیری های قومی- قبیه ای و مذهبی آیینی. در این میان چنین اتفاقی برای ایران نیز افتاد و در کمتر از 30 و اندی سال ایران بزرگ را قدرت هایی چون روسیه و انگلستان با آغاز بازی بزرگ دچار تجزیه کردند. خوشبختانه در ایران به دلیل ریشه دار بودن کشور و ملت ایران در طول تاریخ و اشتراکات عمیق فرهنگی نتوانستند تا کنون به 100% مقاصد خود دست یابند. اما متاسفانه اکنون تمام تلاششان ایجاد شکاف و مرزبندی در این منطقه و در جهت نیل به اهداف منفعت طلبانه و ض دانسانیشان است، هرچند اکنون به ابزار تبلیغ و رسانه به ظاهر پرچمداران آزادی و برابری انسانی جهان شده اند.
شما نگاهی به تاریخ مناطق مسلمان نشین در قرن اخیر انداخته و ببینید به «ابزار» اسلام (فرای از ماهیت که پرداختن به آن در این مقال نمی گنجد)، چه نکبت ها و عقب ماندگی هایی را
که غرب در این مناطق سبب نشده است. به ایران و عراق و 8 سال جنگ بی حاصل و نکبت بار نگاهی بی اندازید. در یک طرف حکومتی شیعیسم و در دیگر سو عراقی که در برابراین حکومت قرار گرفته و مورد حمایت غرب و عرب سنت گرا بود. جنگی که جز ویرانی، فلاکت، کشتار ارمغانی و نتیجه ای به بار نیاورد. اکنون نیز این سیاست همچنان ادامه دارد. با آغاز بهار عربی کشورهایی چون سوریه و لیبی به ویرانه ای بدل گشتند و در مصر و تونس نیز اسلام گرایان به قدرت رسیدند که شعار و هدفشان اسلام و شریعت و سنت اسلامی بود تا چه باشد پایانشان.
به اشتراک گذارید:
۱ نظر:
برداشت و تعریف متفاوتی از طرح موسوم به " خاورمیانه بزرگ" دارم. معتقدم که هدف ایجاد " کردستان بزرگ " بعنوان کشوری مستقل و تحت نفوذ کشور کوچک اسرائیل تحت این عنوان مستتر شده و همانگونه که در متون مرجع این مقاله به انها اشاره شده- چنین تلاشی از سوی لابی های اسرائیلی و جناح کنزرواتیو و جنگ جوی آمریکائی موسوم به " فالک " ها صورت پذیرفته و هدف تامین امنیت بلند مدت اسرائیل و بدوا وادار کردن کشورهای مقتدر منطقه مانند ایران- ترکیه و عراق به عقب نشینی و محدود کردن نفوذ منطقه ای انها را تعقیب میکند.
البته این هدف برای احقاق حق مردم کرد ترکیه و ایران و عراق و سوریه نیست- بلکه رویای دست اندازی بر ذخایر و منابع زیرزمینی غیرقابل محاسبه را در سر دارد. شاید بد نیست درینجا اشاره شود- که علاوه بر منابع زیرزمینی نفت و گاز که در شمال عراق بعبارت دیگر در اراضی اقلیم کردستان شناسائی – معرفی و از انها بهره برداری میشود- ذخایر زیرزمینی نفت و گازی نیز در غرب ترکیه و مناطق کردنشین قرار دارند که هرگز سخنی از انها در میانه نیست! درینجا لازم میدانم خاطرنشان کنم که صحت این مطلب که سالها پیش از سوی یک نظامی بلندپایه ی ناراضی آمریکائی برای یک دوست اروپایی و با ذکر محرمانه بودن موضوع نقل شده و از انجا که برای من قابل اثبات نیست در مقابل بی اساس خواندن ان هیچگونه مقاومتی نشان نمیدهم! وی همچنین مدعی شده که ایالات متحده حق هرگونه داعیه ای نسبت به این ذخایر را از دول ترکیه سلب نموده است!
منسوب کردن طرح " خاورمیانه بزرگ" به سیاست رسمی دول ایالات متحده اشتباه ست! بررسی سوابق دیپلماتیک و اندکی دقت در دکترین سیاست خارجی دول امریکا در رابطه با ایران نشان میدهند که سیاستهای کندی- دکترین پرزیدنت جانسون و دکترین نیکسون- کیسینجر و سابقه ی قدیمیتر یعنی واقعه ی "نجات آذربایجان" خلاف این مدعا که آمریکائیها در صدد تضعیف و تجزیه ایران هستند را نمایان میکند!
ارسال یک نظر