این نوشتار توسط کاظم رنجبر دکتر جامعه شناسی سیاسی به رشته تحریر در آمده و با اجازه کتبی ایشان در این تارنگار باز نشر میشود
برای مطالعه بر روی خواندن مطالب دیگر کلیک کنید
گراهام فولر فصل یازدهم کتاب خود را با عنوان : ایران و ترکیه : رقابت برای
رهبری آسیای مرکزی . تخصص داده است ، که در مجموع فقط و فقط 18 صفحه بیش نیست
. تعجب آور است که گراهام فولر ، به این
مسئله بسیار مهم ، یعنی اهمیت : آسیای مرکزی ، و نقشی که این منطقه
ژئوپولیتیک از منظر جهانی ، و موقعیت
ژئواستراتژی این منطقه در رابطه با قدرت های بزرگ
چون چین ، روسیه ، هندوستان ، و تلاش
آمریکا و ارپای غربی در راستای نفوذ خود به این منطقه ، که بخش عظیم منابع
گاز و نفت جهان را دارد ، خصوصا
تائید و تکیه زبیگنیو برژنسکی در اثر معروف خود : تخته شطرنج بزرگ ، (ماخذ -1) از آسیای مرکزی
بخاطر حساسیت منطقه با عنوان «
بالکان قرن بیست و یکم » یاد می کند ، و بر این اصل تاکید می کند که « ... هرقدرتی
در قرن بیست و یکم ، بر آسیای مرکزی مسلط
بشود ، بر دنیا مسلط خواهد شد ..»
فقط 18 صفحه به این منطقه
حساس اختصا ص داده است ؟ در صورتیکه وقتی به نقشه این بخش از جهان نگاه
می کنیم ، می بینیم ، برای کشورهای های اروپائی غربی ، و آمریکا ، راه زمینی در
راستای رسیدن به آسیای مرکزی گذر
اجباری از ایران و شمال دریای خزر
است که تا امروز در تسلط قدرت رقیبی چون روسیه است . سئوال ایکه هر
خواننده ، خصوصا خواننده ایرانی کنجکاو می
تواند از خود بکند ، چنین است . چرا گراهام فولر ، این چنین در مقابل این مسئله مهم ژئوپولیتک و ژئواستراتژی آمریکا در رابطه با آسیای مرکزی ، و نقش و همکاری امروز ترکیه با سیاست آمریکا در این راستا ،
یعنی نفوذ در آسیای مرکزی این چنین کم حرف
بوده ، ومختصر نوشته است ؟ خصوصا
اینکه ترکیه عضوپیمان نظامی ناتو است ، و دولت اسرائیل را به رسمیت می شناسد و در راستای «سیاست بهار عرب » عملا به نیروهای شبه نظامی اسلامی علیه حکومت سوریه کمک نظامی می کند ، وبعلاوه تا کنون در
هیچ یک از جنگهای اسرائیل علیه ملت فلسطین و اعراب ، به این کشور
های مسلمان کمک نکرده است .
در راستای جواب بر این سئوال مطالبی را در این جا
توضیح و تفسیر می کنیم ، که این کم
گوئی چندان بی دلیل نیست ، بلکه بخشی از سیاست های سری آمریکا و همکاری تنگاتنگ
این کشور با هم پیمان و متحد خود جمهوری ترکیه است . قبل از اینکه این بخش از کتاب
گراهام فولر را تحلیل و تفسیر بکنیم ،
به گفته های بظاهر حاجی بابا ی ایرانی که در حقیقت : James Justinien Morier (1780-1849)- جاسوس رسمی انگلیس در ایران در دوره قاجاریه است
، گراهام فولر به نوشته های این مامور در رابطه
با باورهای ایرانیان نسبت به ترک ها ،
به چند پاراگراف از کتاب « حاجی
بابا اصفهانی » استناد می کند ، که در حقیقت
آوردن این جملات ، طرحی است حساب
شده در راستای فریب خواننده است ، که بگوید : بین ایرانیان و ترک های ترکیه
امکان وحدت و مودت ودوستی وجود ندارد .
گراهام فولر در فصل 11
کتاب اش که با این عنوان شروع می شود : ایران و ترکیه :رقابت برای رهبری
آسیای مرکزی . درست در زیر این عنوان
، چنین میخوانیم (با تمام معذرت از
ملت همسایه ترکیه .و احترام صادقانه ایکه من صاحب این قلم به دوستان ترک ترکیه ای دوران دانشگاهی ام دارم
. تاکید از این صاحب قلم . کاظم رنجبر )
ترک ها این گاو میش های ترک .... برای فریب ترکان بهتر از صورت ظاهری چیزی نیست ، تقلید کم گوئی
، وسنگینی و آهستگی قدم ترکان نموده
بآسانی و بزودی در اندک زمان ترکی قح شدم . ماخذ حاجی بابای اصفهانی ، صفحه 641
. گراهام فولر ادامه می دهد . باید دانست
که کردان با اینکه خود را زیر دست هیچ زبردستی نمی دانند اما نیاکان ما و پدرم تا چندی پیش از این با رمه و گله خود در کوه های مملاک کردستان که اکنون در تصرف عثمانیان و در زیر اداره والی بغداد است مانند تبعه عثمانی چادر نشین
بودند ... چرا که ترکان همیشه پی
بهانه می گردند تا رعیت خود را خراب سازند . 3. – سخنان یک کرد در باره ترک
ها در حاجی بابای اصفهانی ، صفحه 254 . 250. مغز چهل عرب
یک دانه انجیر را هم پر نمی کند . ضرب المثل قدیمی ترکی .
سئوال اینجاست که چرا
گراهام فولر در یک کتابی با عنوان
قبله عالم ، ژئوپولیتیک ایران ، که در
ابتدای هزاره سوم ، در رابطه با یک منطقه بسیار حساس جهان ، توسط سازمان اطلاعاتی
و جاسوسی آمریکا و انبار اندیشه این قدرت جهانی :Rand-
Corporation ، چاپ و
منتشر می شود ، به این جملات تحقیر آمیز
تکیه می کند که در حقیقت سخنان از زبان و
قلم نه یک نویسنده ایرانی ، نه یک نویسنده
ترک ترکیه ، ونه نویسنده کرد جاری شده است ؟ ولی این نوشته های را زیر پوشش
نام مستعار حاجی بابای اصفهانی
، در راستای یک هدف سیاسی بخورد
خواننده ایرانی ، ترک ، و کرد می
دهد ؟ برای آشنائی به اهداف دستگاه جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا در این راستا
، یک لحظه نظری به زندگی اجتماعی –سیاسی –ادبی
، : James Justinien Morier (1780-1849)
خالق کتاب حاجی بابای اصفهانی می اندازیم
که در حقیقت جاسوس رسمی انگلستان در دربار فتحعلیشاه قاجار بود .
جمس
ژوستینین موریه درسال 1780 در شهر ازمیر ترکیه به دنیا آمد ، نام پدر او اسحاق موریه (Isaac
Morier ) تاجر یهودی تبار شهروند سویسی بود که ملیت انگلیسی را قبول کرده بود ، و جمس ژوستینین
موریه ملیت انگلیسی داشت . جمس ژوستینین
بعداز از تحصیلات خود در انگلستان ، در
موسسه تجاری پدرش در ازمیر از سال 1799-تا
1806 کار می کرد .ژوستینین موریه برای اولین بار به عنوان منشی سفیر انگلیس ، : Sir
Harford در سال 1808
به ایران می رود ، و از این طریق
به عنوان فرستاده مخصوص دربار انگلیس ، وارد دربار فتحعلی شاه قاجار می شود . این سال ها در تاریخ ایران ،
سالهای رقابت استعمار قدرت های بزرگ استعماری چون ، روسیه
تزاری ، انگلستان ، و تلاش فرانسه
برای راه یابی به خاورمیانه است . جمس
ژوستینین اولین کتاب خود را بصورت
سفرنامه در سال 1812 بچاپ می رساند که عنوان اش : سفر نامه از طریق ایران
ارمنستان و آسیای صغیر استانبول است .
درسال 1909 سفیر ایران در لندن : میرزا
ابوالحسن را به دربار امپراطور انگلیس راهنمائی میکند . در سال 1810 دوباره به ایران بر میگردد و منشی شخصی سفیر انگلیس : Sir Gore Ouseley اولین سفیر انگلیس در
ایران می شود . جمس ژووستینین موریه به عنوان کاردار سفارت از سال 1814 تا
1816 در این سمت در ایران می ماند .بعد از مراجعت به انگلستان
مشاهدات خود از جامعه ایرانی را بصورت
کتاب منتشر می کند . بخاطر شناخت ایکه از آداب و رسوم ملل شرقی خصوصا ایرانیان و
ترکان ترکیه و مردم مشرق زمین داشت رمان های مختلف با نام های :
Travels in
Persia, Armenia and Asia Minor, to Constantinople 1812
Second
journey through Persia, Armenia, and Asia Minor, to Constantinople 1818
The
Adventures of Hajjî Baba of Ispahan 1824
The
Adventures of Hajjî Baba of Ispahan in England 1828
Zohrab, or
the Hostage 1832
Ayesha, the
Maid of Kars 1834
The Mirza 1841
می نویسد .
وقتی به شرایط
اجتماعی سیاسی ایران دوره فتحعلیشاه قاجار ، جنگ روسیه با ایران ، و تجزیه بخشی از
ایران در این دوره ور قابت قدرت های
استعماری چون امپراطوری انگلیس با روسیه و فرانسه دقیق می شویم ، می بینیم که همیبن کاردار سفارت انگلیس ، که نفوذ مستقیم در دربار
قاجاریه داشت و خود این شخص مسلط به زبان ترکی
استانبولی فرانسه و انگلیسی بود ،
در واقع جاسوس به تمام معنی امپراطوری بریتانیا
در کانون قدرت در ایران ، یعنی دربار فتحعلی شاه بود . لذا بی جهت نیست که آقای گراهام فولر که خود جاسوس
کار کشته سازمان اطلاعاتی بزرگترین
قدرت جهانی امروز دنیا یعنی آمریکا می
باشد ، فصل 11 کتاب اش در رابطه با روابط ایران و ترکیه ، به نوشته های جاسوس دیگر و کارکشته
امپراطوری انگلیس در رابطه با
ایران ، متوسل می شود . این عمل گراهام فولر ، درعین حال که یک نوع مردم فریبی است ، در ضمن عمل
اختلاف اندازی بین ملت ایران و ملت ترکیه ،ملتهای اعراب و
اقوام متشکل این دولتها یعنی فارس
،ترک ، کرد و آذری ، می باشد . آقای
گراهام فولر این اعمال را با یک نوع ظرافت و زرنگی انجام می دهد ، و با استناد به
نوشته های جاسوس دیگر امپراطوری انگلیس ، یعنی : جمس ژوستینین موریه ، میخواهد نشان بدهد که اختلاف این ملت صحبت امروز و دیروز نیست بلکه قدمت تاریخی دارد و ما ماموران
سازمان جاسوسی آمریکا ، در این اختلافات
نقشی نداریم .!!! در صورتیکه کاملا
دروغ و یک نوع حقه بازی سیاسی است ، که به ترتیب به تحلیل و تفسیر آن خواهیم پرداخت .
گراهام فولر در فصل
11 کتاب اش در رابطه با ایران و ترکیه ،
عنوان رقابت برای رهبری آسیای مرکزی ، را پیش می کشد ، که در حقیقت خود این عنوان
نشانه ایست ازسوء استفاده دولت آمریکا از
دو کشور همسایه ایران و ترکیه ، در راستای
ژئوپولیتیک آمریکا و تلاش این کشور برای نفوذ در این منطقه ، بعد از فروپاشی نظام
کمو نیستی شوروی ، که جمهوری های آسیای مرکزی ، بخشی از جماهیر شوروی کمونیستی می باشد
. گراهام فولر چنین می نویسد : اکنون به
بررسی مناسبات غالباً دشوار ایران و ترکیه می پردازیم . دو کشوری که با یک دیگر
آشنائی تاریخی زیاد دارند . ترکیه برای ایران
واجد اهمیت است ، زیرا هم به
لحاظ جغرافیائی و هم به لحاظ فکری ،
دروازه اروپا . تحول مناسبات میان این دو
قدرت عمده در آینده بر شکل ژئوپولیتیک
خاورمیانه تاثیر زیادی خواهد گذاشت .
(صفحه 221 از کتاب قبله عالم
ژئوپولیتیک ایران )
با خواندن چنین
جملات ، و تاکید آقای گراهام فولر که «...» .
تحول مناسبات میان این دو قدرت
عمده در آینده بر شکل ژئوپولیتیک خاورمیانه تاثیر زیادی خواهد گذاشت. هر خواننده کنجکاو میتواند از خود بپرسد که
چگونه گراهام فولر این چنین
از تحولات راوبط ایران و ترکیه در آینده
(باز هم تکرار می کنم در آینده ) این چنین آگاهی دارند ؟ مگر اینکه
قبول بکنیم ، این دولت آمریکا و متحدان اروپائی و اعضای پیمان ناتو ، که
ترکیه نیز عضو این یپمان است ، همراه با اسرائیل ، در حال تدارک
و دخالت مستقیم و غیر مستقیم در امور داخلی ایران ، در راستای اجرای عملی سیاست های آمریکا می باشد .
گراهام فولر ادامه می دهد :
دههً 1920 شاهد تغیر قابل توجه
قرنها رابطهً توام با تعارض ایران و
ترکیه به نوعی همزیستی مسلامت آمیز تازه
بود ؛ این تغیر در درجه اول ناشی
از رهبری ملی جدیدی بود که در هردو کشور
قدرت را بدست گرفتند و تقابل ایده ئولوژیک
شدید دو کانون شیعه و سنی را برداشتند
گرچه هیچ یک از دو کشور نسبت به یک
دیگر دیگاه های توسعه طلبانه ندارند ،
اما چندین مسئله ژئو پولیتیک
که بالقوه تصادم ایجاد می کند ،
همچنان میان دو کشور باقی خواهد ماند :
مسئله کرد ها ، آینده آذربایجان و آسیای مرکزی ، سیاست عراق و امنیت خطوط لوله نفت
. به رغم نفی هرگونه جاه طلبی ترک
وطنی توسط حکومت ترکیه طی سالهای متمادی (که مستقیماً بر آذربایجان تاثیر
خواهد گذاشت ) ابهام ها وسیلان های مسائل
قومی در اتحاد شوروی ، این امکان را
پدید می آورد که ترکیه
در آینده در سرنوشت این مردمان ترک
در گیر شود ، که ایران را نیز مستقیماً
تحت تاثیر قرار خواهد داد . ترکیه
و ایران با وجود تعارض های تاریخی ، منافع
منطقه ای مشترک فراوانی دارند که احتمال
تصادم عمده میان دو کشور را کاهش
می دهد . با وجود این ، مقدر است که ترکیه
بگونه ای فزاینده در خاورمیانه نقش
مهم و فعالی ایفا کند- منطقه ای که ترکیه تقریبا به مدت
هفتاد سال بطور غیر طبیعی
خودرا از آن دور نگاه داشته است .
(خوانندگان خوب به این جمله گراهام فولر
جاسوس : CIA
آمریکا خوب دقیق بشوند : مقدر است که
ترکیه بگونه ای فزاینده در خاورمیانه نقش مهم و فعالی ایفا کند- منطقه ای که ترکیه
تقریبا به مدت هفتاد سال
بطور غیر طبیعی خودرا از آن
دور نگاه داشته است ) در شرایطی که فعالیت ترک ها در مقیاس
جغرافیائی گسترده تری انجام گیرد ، ترکیه می تواند بار دیگر
به عنوان رقیب ژئوپولیتیک ایران سر بر آورد و بر موازنه قدرت در خاورمیانه تاثیر بگذارد . گراهام فولر
بطور روش ادامه می دهد : در این فصل
به بررسی عمواملی می پردازیم که مناسبات
ژئوپولیتیک میان ترکیه و ایران را
در گذشته تغیر دادند و در آینده نیز
تحت شرایطی متغیر می توانند بار
دیگر پیوند های دوستانه دو کشور را
از هم بگسلند .
قبل از آنکه نوشته
های گراهام فولر ، جاسوس سیا آمریکا را که در واقع پیش در آمد برنامه ژئوپولیتک
آمریکا و متحدانش یعنی اتحادیه اروپای غربی ، در قالب پیمان نظامی
مشترک آمریکا – اروپای غربی ، یعنی ناتو
که ترکیه نیز عضو این پیمان است ،
مورد تحلیل و تفسیر بکنیم ، نظر خوانند گان را به 5 نکته مهم جلب می
کنم . که هرکدام این نکته در ذات و
اهمیت خود تا امروز عامل نشر کتاب های تخصصی در مسائل نقش آفرین در ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی قدر ت
های مهم دنیا شده اند .
1-
فرو پاشی نظام
های ظام های کمونیستی شوروی و متحدان
اروپائی آن در سال 1989 .
2-
رشد و شکوفائی
اقتصادی دو کشور مهم آسیا ، با
جمعیتی هر کدام بالاتر از یک ملیارد نفر ، یعنی چین و هندوستان افزون اقتصاد کشور
های پیشرفته صنعتی به انرژی
نفت و گاز .
3-
احتیاج روز
افزون اقتصاد کشور های پیشرفته صنعتی
به انرژی نفت و گاز.
4-
پیشبینی افزایش جمعیت
جهان در نیم قرن آینده و احتیاج
این جمعیت به انرژی مورد احتیاج خود که تا امروز در درجه اول نفت و گاز
هستند که این احتیاج را بر تامین می کنند .
5-
وجود 75 درصد
ذخیره نفت و گاز کشف شده در دنیا ، در
کشور های مسلمان، که از شمال غربی آفریقا
، تا غرب چین ، این معادن کشف شده و توسط کشور های صنعتی چون آمریکا ، چین ، روسیه ، هندوستان ، تحت شرایطی استخراج
و به بازار مصرف دنیا ، خصوصا آمریکا ، اروپای غربی ، چین
، هندوستان ، ژاپن ارائه می شود .
هیچ منطقه ای در جهان بعد از جنگ دوم جهانی ، چون منطقه
خاورمیانه ، با اکثریت مطلق ساکنان مسلمان نشین ،و ثروت های بیکران نفت و گاز،
میدان جنگ های خونین و متعد د ، که همین امروز نیز ادامه دارد، نبود.اگرچه امروز
اتحاد جماهیرشوروی و بلوک کمو نیسم از هم پاشیده شده اند، اما نه تنها ، پایان
نظام های کمونیستی ، به آرامش منطقه خاورمیانه هیچ کمکی نکرده است ، بلکه با آمدن
قدرت های رقیب جدید، چون چین ، هند ، و پیدایش یک منطقه بزرگی از شرق اروپا
،(کشورهای کمونیستی سابق وابسته به شوروی سابق ،اکرائین بلو روسی ، یوگسلاوی سابق
،رومانی ،بلغارستان، آلبانی ، گرجستان ، ارمنستان، آذربایجان، ترکمنستان ،ازبکستان
، تاجکیستان قزاقستان، قیر قیز یستان ، منطقه بسیار مهم و حساسی را با منابع گاز و
نفت در منطقه دریای خزر ، بوجود آورده است ، که این منطقه را در فرهنگ ژئو
استراتژیک امروز ، شخصیت هائی چون برژنسکی مشاور امنیتی دولت آمریکا ، از آن با
نام : اورازی،(Eurasi)
مخفف اروپا و آسیا، یاد می کنند. برژنسکی در آخرین کتاب خود
بنام
:The Grand Chessboard-( تخته شطرنج بزرگ-اشاره به بازی بزرگ شطرنج
سیاسی قدرت های بزرگ جهان ، در تحکیم قدرت و ظهور خود در این منطقه این کلمه بکار
گرفته می شود. ) برژنسکی می گوید : امروزمنطقه اورازی ، بمانند منطقه بالکان درآخر
قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است، و هر قدرتی بر این منطقه مسلط بشود ، مسلمأ بر
دنیا مسلط خواهد شد.برژنسکی فقط به اظهار نظر بسند نمی کند ، بلکه ، راه و روش
وسیاستی را که آمریکا و متحدان اروپائی او باید در این منطقه پیش بگیرند ، در یک
فصل کامل ، به آن آشاره می کند .مسلمأ عامل دین و مذهب ساکنان بخشی از این منطقه
مسلمان ، مسیحی ارتدکس ، شرق اروپا ، با مسیحیت ارتدکس روس ، منطقه مسلمان نشین
غرب چین ، (منطقه ایغور،که چند وقت پیش شاهد نا آرامی ها بود) درگیری آمریکا و
متحدان اروپائی او در افغانستان ،و استقرار پایگاه های نظامی آمریکا در بعضی از
جمهوری های مسلمان نشین سابق کمونیستی ، که زیر سلطه روسیه شوروی بودند ،پارامتر
هائی (واقعیت های اثباتی) هستند ، که نمی توان از کنار آن گذشت. وانگهی، نه چین ،و
نه هندوستان امروز را، می توان از جنبه قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی ، با چین و
هندوستان اوایل قرن بیستم ،که هردو مستقیم و غیر مستقیم در بند اسارت قدرت های
استعمار ی بودند مقایسه کرد. بنا به آمار خود کشور هند بیش از 150 ملیون مسلمان
دراین کشور زندگی می کنند،مسلمأ وجود این جمعیت کثیر، با داشتن همسایه چون پاکستان
،که بخاطر کشمیر مسلمان ، 5 بار جنگ های خونین و در نهایت به تجزیه پاکستان شرقی ،
(بنگالدش با جمعیت بیش از 150 ملیون ) درمرزهای شرقی هندوستان پایان یافت ،لذا این
کشور، نمی تواند به سیاست های آمریکا از جنبه ژئو پلتیک و ژئو استراتژی بی تفاوت
بماند .
به همین جهت می
بینیم ،که هویت اسلامی ، با جمعیت بیش از یک ملیارد و نیم مسلمان ، پخش شده در 57
کشور جهان در موقعیت های حساس ، با منابع عظیم مواد اولیه چون نفت و گاز ، در طرح
و برنامه های استعماری قدرت های بزرگ ،سوء استفاده از اختلافات دینی و قومی زبانی
و فرهنگی این ملتها در طرحهای آمریکا ، روسیه ،چین ، هندوستان امروز نقش دارند.مگر
آقای دبلیو بوش ، بنام خاورمیانه بزرگ ، طرح تغیر مرزهای کشورهای خاورمیانه را پیش
نمی کشید؟ همین طرح هنوز در برنامه های سیاسی قدرت های استعماری به قوت خود باقی
است.آریل شارون علنأ می گفت :ایران بدون بمب اتم هم خطرناک است.این گروهای تجزیه
طلب فعا ل، که علنأ می خواهند آذربایجان ، کردستان ، خوزستان وبلوچستان را
«ازشونیسم فارس » جدا بکنند، فکر می کنیدهزینه این تبلیغات را از ارث پدری و
یامهریه مادریشان می پردازند؟
بعد از پایان جنگ دوم جهانی ، انگلستان ، به ضعف قدرت نظامی و اقتصادی ، و سیاسی خود پی برد،که دوران قدر قدرتی «بریتانیای کبیر »تمام شده است.لذا باید با آمریکا تنگاتنگ در این سیاست همکاری بکند.انگلستان تجربه و روابط تنگاتنگ استعماری اش را در اختیار آمریکا می گذارد، درمقابل ، با قدرت نظامی و مالی آمریکا ، از منافع خوددر سطح جهان دفاع می کند. فراموش نکنید که انگلیسی ها و آمریکا ئی ها ، همدیگر را عموزاده می دانند. انگلستان درساختن فرقه های مذهبی برای اختلاف انداختن بین ملت ها قرنها تجربه بسیار با ارزش آموخته است . وقتی که ما به تاریخ ایران در قرن نوزدهم و بیستم نگاه می کنیم ، می بینیم ، هر دفعه در ایران یک رجل وطن دوست ، پاک ، تلاش در ایجاد یک حکومت ملی ، مبتنی بر قانون سالاری می کند ، درست در آن برهه از زمان ، فرقه های مذهبی ، تروریستی ، یک دفعه مثل قارج از حوزه های نجف ،قم سر بیرون می آورند. فتنه باب در زمان امیرکبیر ، فتنه فدائیان اسلام در زمان دکتر مصدق و ترور شخصیت های سیاسی در زمان دکتر مصدق توسط همین فدائیان اسلام ،اخوان مسلمین در مصر ، در تقابل با ناسیونالیزم عرب ،و ترور ناموفق ناصر در اوج تلاش در ملی کردن کانال سوئز توسط اخوان المسلمین نمونه های تاریخی این دخالت انگلیس ، زیر پوشش دین در مسائل جهان اسلام بوده و هست.
آمریکا تا قبل از جنگ دوم جهانی ، چنین تجربیاتی در جهان اسلام و خاورمیانه نداشت.با ایجاد دولت اسرائیل ، ساخته و پرداخته سیاست استعماری انگلیس و فرانسه در خاورمیانه ، سیاستمداران آمریکا به این امر آگاه شدند ، که برای ادامه سیاست استعماری انگلیس در خاورمیانه ، به تجربه «عمو زاده هایشان » احتیاج دارند.آمریکا حتی قبل از جنگ دوم جهانی ، هیچگونه گرایش به سازمان سیاسی مذهبی –مذهبی صهیونیزم بین المللی ، در راستای ایجاد دولت اسرائیل نداشت .دراوایل جنگ دوم جهانی ، دولت آمریکا به یهودیانی که از جنایات نازیسم هیتلری می خواستند به آمریکا پناهنده شوند راه نمی داد ، امروز لابی یهودیان ،و صهیونیست های آمریکا ، یکی از پرقدرترین لابی های این کشور هستند.به عنوان مثال در سال 1939، 900 نفر یهودی آلمانی ، که از دست جنایتکاران نازیسم هیتلری فرار کرده بودند ، قصد داشتند با کشتی بنام (st –louis) در سواحل آمریکا پیاده بشوند و به دولت آمریکا پناه بیاورند.آقای روزولت دموکرات شخصأ مانع آن شد ،که این یهودیان وارد خاک آمریکا بشوند. این بار فدراسیون کار آمریکا (A-F-L) به رهبری :William Grenne – دخالت می کند که این یهودیان به آمریکا راه داده بشوند.منظور از بیان این مطلب این است ، که امروز دولت آمریکا ، با تمام قدر قدرتی خود ،به تجربه سیاست های استعماری انگلیس و خانواده های سلطنتی و شخصیت هائیکه در طول بیش از دو قرن و نیم استعمار بریتانیای کبیر در خدمت ارباب خود داشتند احتیاج دارد.
بعد از پایان جنگ دوم جهانی ، انگلستان ، به ضعف قدرت نظامی و اقتصادی ، و سیاسی خود پی برد،که دوران قدر قدرتی «بریتانیای کبیر »تمام شده است.لذا باید با آمریکا تنگاتنگ در این سیاست همکاری بکند.انگلستان تجربه و روابط تنگاتنگ استعماری اش را در اختیار آمریکا می گذارد، درمقابل ، با قدرت نظامی و مالی آمریکا ، از منافع خوددر سطح جهان دفاع می کند. فراموش نکنید که انگلیسی ها و آمریکا ئی ها ، همدیگر را عموزاده می دانند. انگلستان درساختن فرقه های مذهبی برای اختلاف انداختن بین ملت ها قرنها تجربه بسیار با ارزش آموخته است . وقتی که ما به تاریخ ایران در قرن نوزدهم و بیستم نگاه می کنیم ، می بینیم ، هر دفعه در ایران یک رجل وطن دوست ، پاک ، تلاش در ایجاد یک حکومت ملی ، مبتنی بر قانون سالاری می کند ، درست در آن برهه از زمان ، فرقه های مذهبی ، تروریستی ، یک دفعه مثل قارج از حوزه های نجف ،قم سر بیرون می آورند. فتنه باب در زمان امیرکبیر ، فتنه فدائیان اسلام در زمان دکتر مصدق و ترور شخصیت های سیاسی در زمان دکتر مصدق توسط همین فدائیان اسلام ،اخوان مسلمین در مصر ، در تقابل با ناسیونالیزم عرب ،و ترور ناموفق ناصر در اوج تلاش در ملی کردن کانال سوئز توسط اخوان المسلمین نمونه های تاریخی این دخالت انگلیس ، زیر پوشش دین در مسائل جهان اسلام بوده و هست.
آمریکا تا قبل از جنگ دوم جهانی ، چنین تجربیاتی در جهان اسلام و خاورمیانه نداشت.با ایجاد دولت اسرائیل ، ساخته و پرداخته سیاست استعماری انگلیس و فرانسه در خاورمیانه ، سیاستمداران آمریکا به این امر آگاه شدند ، که برای ادامه سیاست استعماری انگلیس در خاورمیانه ، به تجربه «عمو زاده هایشان » احتیاج دارند.آمریکا حتی قبل از جنگ دوم جهانی ، هیچگونه گرایش به سازمان سیاسی مذهبی –مذهبی صهیونیزم بین المللی ، در راستای ایجاد دولت اسرائیل نداشت .دراوایل جنگ دوم جهانی ، دولت آمریکا به یهودیانی که از جنایات نازیسم هیتلری می خواستند به آمریکا پناهنده شوند راه نمی داد ، امروز لابی یهودیان ،و صهیونیست های آمریکا ، یکی از پرقدرترین لابی های این کشور هستند.به عنوان مثال در سال 1939، 900 نفر یهودی آلمانی ، که از دست جنایتکاران نازیسم هیتلری فرار کرده بودند ، قصد داشتند با کشتی بنام (st –louis) در سواحل آمریکا پیاده بشوند و به دولت آمریکا پناه بیاورند.آقای روزولت دموکرات شخصأ مانع آن شد ،که این یهودیان وارد خاک آمریکا بشوند. این بار فدراسیون کار آمریکا (A-F-L) به رهبری :William Grenne – دخالت می کند که این یهودیان به آمریکا راه داده بشوند.منظور از بیان این مطلب این است ، که امروز دولت آمریکا ، با تمام قدر قدرتی خود ،به تجربه سیاست های استعماری انگلیس و خانواده های سلطنتی و شخصیت هائیکه در طول بیش از دو قرن و نیم استعمار بریتانیای کبیر در خدمت ارباب خود داشتند احتیاج دارد.
این نوشته های آقای
گراهام فولر در باره رابطه آینده ایران و
ترکیه، در حقیقت ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی
خود دولت آمریکا است ، که این کشور همراه با متحدان خود ، اروپائی غربی ، و
ترکیه در حال پیاده کردن آن هستند .
در حالیکه خود ترکیه
از دوران جنگ سرد عضو پیمان ناتو
می باشد ، و اولین کشوری مسلمان است که اسرائیل را به رسمیت شناخته است ، با وجود
این ، اتحادیه اروپا هرگز این کشور
را به
این اتحادیه به صرف اینکه یک کشور
مسلمان است ، تا کنون راه نداده است ،و در آینده هم راه نخواهد داد . رئیس جمهور سابق آمریکا ژرژ دبیلیو
بوش در سخنرانی خود در جشن افسری
آکادمی نظامی ویست پونت : ( West Pont 01/06/2002 ) از برنامه سیاسی آمریکا
در رابطه با گسترش فضا و منطقه مفهوم خاورمیانه ، یعنی شروع آن از شمال غرب آفریقا ، تا آسیای مرکزی ،
و گسترش پیمان نظامی ناتو ، و قبول دولت
های جدید در این پیمان نظامی صحبت می کند
. (ماخذ 2.)
امروز حضور سازمان
های اطلاعاتی و پایگاه های شنود آمریکا و اسرائیل ، و ترکیه در جمهوری آذربایجان ، و فعالیت گروه های پانترکیزم در آذربایجان ، دخالت علنی
نظامی کشور های اروپائی همپیمان آمریکا زیر نام « بهار عرب »
در کشور های عربی چون تونس ، لیبی
، مصر ، باعث روی کار آمدن دولت های علنا
با ایدئولوژی اسلامی شده اند ، در همین راستا می باشد . آمریکا
از ترکیه به عنوان نوک پیکان حمله و نفوذ ی خود به آسیای مرکزی
زیر پوشش پان ترکیسم و پان
اسلامیزم استفاده می کند . همه این سیاست
ها و دخالت های نظامی آمریکا و اروپای
غربی ، اسرائیل و ترکیه ، هدف تسلط به
منابع نفتی این منطقه در رقابت با چین ، روسیه ، و هندوستان است . همین
امروز جنگ داخلی سوریه که ترکیه ، اسرائیل
، آمریکا مستقیم به گسترش آن دامن میزند ،
در راستای همین سیاست توسعه طلبی آمریکا و
اروپای غربی در رقابت با چین ، هندوستان و روسیه است . (ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی
نفت :ماخذ 3)
ادامه دارد .
پاریس 1 ماه مه 2013
.
اقتباس بطور مختصر ویا کامل ،
با ذکر نام نویسنده ، کاملا آزاد است . .
ماخذ :
1-The Grand Chessboard : American Primacy and
Its Geostrategic Imperatives, Paris, Collection Pluriel, Hachette
Littérature, 1977 -Zbigniew
Kazimierz Brzeziński
به اشتراک گذارید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر