پانترکان و تجزیه طلبان می گویند در 90 سال اخیر نام های جغرافیایی عوض شده اند.دروغ می گویند!نقشه تبریز تاریخی را ببینید.
این مطلب ارزشمند برگرفته شده است از.وبلاگ ایران زمین بدلیل اهمیت و افشای دروغ های پانترکان با ذکر منبع در این وبلاگ منتشر میشود
برای دیدن در سایز بزرگ کافیست روی آن کلیک کرده و ان را ذخیره کنید
لینک تصویر با کیفیت بالا
این پیکره ،یکی از معتبرترین نقشه های خلافت عثمانی در زمان سلطنت سلطان عبدالحمید است..نقشه ای که اینک در آرشیو ملی موزه استانبول و نیز در دپارتمان جغرافیای سیا سی دانشگاه استانبول نگاه داری می شود
از این نقشه های معتبر در استانبول بسیار می یابید..زمان نقشه 1893 میلادی است و می توانید آرم دولتی و رسمی بودن این نقشه تاریخی را که به زبان عربی است در زیر نقشه بیابید..اما لازم است بتوانید به اصل نقشه دسترسی داشته باشید..از این لینک اصل نقشه را با ظرفیت بالا دان لود فرمایید و سپس با کوچک نمایی نقشه به نکات زیر توجه کنید !!... 1_در ناحیه آذربایجان ،اران و شروان از هم جدا هستند و می توانید در اطراف باکو ،واژه شروان را ببینید..مشخص است که اران و شروان از آذربایجان جدا بوده اند و شمال ارس هیچگاه آذربایجان نامیده نمی شده است ..واژه اراس نیز قابل تامل است@ 2__پانترکان همواره به دروغ مدعی بوده اند که شوونیسم فارس!!! در 90 سال اخیر نام های تاریخی را در آذربایجان عوض کرده است !! لازم است در این نقشه دقیق شوید و در ناحیه آذربایجان نام شهر هایی چون میاندوآب و دیلمان و تخت سلیمان ومرحمت آبادو ماکو و ده ها آبادی دیگر را با پسوند آباد و تازه .بنگرید ..جالب است بدانید پانترکان مدعی هستند دشمنان تورک ها این نام ها را در 90 سال اخیر عوض کرده اند
نقشه متعلق به سال ۱۸۹۷ متعلق به کتابخانه کنگره امریکا نام ارس و همه شهرها مشهوده نکته جالب نام اردبیله که به کسر دال نوشته شده
این پیکره ارزشمند و تاریخی نشان گر نقشه شهر تبریز در سال 1908 میلادی و در زمانه اوج جنگ میان مشروطه خواهان آذربایجانی با قوایی بود که محمد علی میرزا شاه مستبد و ضد مشروطه قجری گسیل کرده بود تا تبریز مشروطه خواه را محاصره کنند..کوشش های دربار واپس گرای قاجاری ثمره ای نداد و سر انجام قوای روسیه تزاری وارد تبریز شدند...آنچه که در این نقشه اهمیت دارد نام محله های تبریز است که غالبا تا زمان کنونی بلاقی مانده اند و غالب این نام ها در صد ها کتاب و نگاشته معتبر باقی تاریخی نیز ثبت و ضبط شده است..اینک جریان دروغزن و وابسته به بیگانه پانترکی بر آن است تا مدعی شود نام محله های تبریز اخیرا تغییر پیدا کرده است...این نقشه به خوبی نشان می دهد که این بار نیز جریان جهل و بی پشتوانه پانترکیسم برای ادعای پوچ خود هیچ دلیلی ندارد و نام محله های قدیمی تبریز همه ریشه تاریخی دارند..محله هایی چون پل سنگی و ویچویه و ششکلان و باغمیشه و بابا باغی و سنجران و راسته کوچه ونوبر و باغ شمال و ارمنستان و انگج و بارون آواک و اهراب و سرخاب و لیل آباد و مقصودیه و مظفریه و چهار منار و کوچه باغ و چرنداب و چست دوزان و مهران رود وبیلان کوه و پل سنگین و رشدیه و ده ها نام دیگر و آبادی هایی چون چون سردرود و خسرو شاه .........یاقوت حموی در «معجمالبلدان» گزارش میدهد که نام شهر در زمان دیدار یاقوت از تبریز در زبان محلی «تِبریز» تلفظ میشدهاست. با توجه به این، مینورسکی معتقد است که تلفظ تِبریز باید به گویش ایرانی آذری قدیم تعلق داشتهباشد. این گویش به گویشهای موسوم به گویشهای ایرانی جنوب دریای مازندران وابستهاست؛ یا به احتمال بیشتر، تلفظ تِبریز معربشدهٔ نام شهر در باب فِعلیل (در زبان عربی) است. همچنین شیوهٔ نگارش نام این شهر در زبان ارمنی و تجزیه و تحلیل صیغهٔٔ ارمنی، نمایانگر وابستگی واژهٔ تَوریژ به «زبان پهلوی شمالی» میباشد. مینورسکی در پایان چنین نتیجه میگیرد که این مسئله نشان میدهد که ریشهٔ نام شهر به زمانهای بسیار دور تا اوایل سلسلهٔ ساسانی یا شاید قبل از اشکانیان برمیگردد...مسعودی که به سال ۳۱۴ هجری از تبریز دیدار کرده، از میان زبانهای رایج در این شهر، زبانهای پهلوی، دری و آذری را ذکر نمودهاست. یاقوت حموی به ابوزکریای تبریزی (شاگرد ابوالعلای مصری) اشاره میکند که به یک لهجهٔ محلی ایرانی سخن می گفته است.
در رسالهای از مولانا روحی انارجانی بهنام «اصطلاحات و عبارات اناث و اعیان و اجلاف تبریز» مربوط به آغاز سدهٔ یازدهم هجری، بخشی به زبان آذری نوشته شده و این مینمایاند که تا زمان سلطان محمد خدابنده و حمزه میرزای صفوی، هنوز زبان آذری در تبریز رواج داشتهاست.... استاد شهریار در وصف تبریز این گونه سروده اند...شهر تبريز است کوي دلبران
ساربانا بار بگشا زاشتران
شهر تبريز است و مشکين مرز و بوم
مهد شمس و کعبه ملاي روم
کاورانا خوش فرود آي و درآي
اي بتار قلب ما بسته در آي
شهر ما امشب چراغان مي کند
آفتاب چرخ مهمان مي کند
شب کجا و ميهمان آفتاب
اين به بيداريست با رب با بخواب
شهر ما از شور لبريز آمده است
وه که مولانا به تبريز آمده است
امشب آن دلبر ميان شهر ما است
آنچه بخت دولت است از بهر ما است
آنکه آنجا ميزبان شمس ما است
يک شب اينجا ميهمان شمس مااست
اينک از در مي رسد سلطان عشق
مرحبا اي حسن بي پايان عشق
پا بچشم من نه اي جان عزيز
جان بقربان تو مهمان عزيز
در دل ويران ما گنجي بيا
گرچه در عالم نمي گنجي بيا
تو بيا اي ماه مهر آيين ما
اي تو مولانا جلال الدين ما
ما همه ماهي و تو در ياي ما
آبروي دين ما دنياي ما
سعديا کنز اللغه قاموس تو
او همه دريا و اقيانوس تو
هرچه فردوسي بلند آوا بود
چون رسد پيش تو مشتش وا بود.......
در ادامه نگاشته ای مستند پیرامون نام تاریخی محله های تبریز ، ارایه می شود....علی عجمی آذرابادگانی ایراندوست..تهران..سوم مرداد ماه 1390 @@@@محله های قدیمی تبریز
قره آغاج
(كويی است به مغرب شهر، سكان اهل حرمت و صناعت(اند).....)
علت شهره شدن به اين نام، بودن درختان كهن نارون در آن به قراغاج معروف شده جزو محلات شرقی تبريز محسوب می شود كه از شمال به ويجويه و قسمتی از حكم آباد و از جنوب به كوچه باغ و از مغرب به آخونی و از مشرق به گجيل محدود است.
كوچه معروف آن ”طاق لار“ می باشد كه سابقا” طاقدار و سرپوشيده بوده و در بزرگی كه دروازه قره آغاج شمرده می شد در مدخل آن قرار داشت كه چند دهه پيش دخمه ای در سال قحطی 1288 هجری پيدا شد و استخوان هايی از مردگان در آن به دست آمد و عوام بغلط تصور كردند كه قبر شمس تبريزی در آنجاست.1
نادر ميرزا درباره اين محل می نويسد:
”قرا آغاج كويی است به مغرب شهر سكان آن اهل معرفت و صناعت و بساتين آن نيز اندك است. كدخدای اين كوی آقای صادق مردی است كاردان و بوراثت از حال اين شغل به وی رسيده و در خوی آن مرد تندی و جلادت باشد. بيشتر سخن از حرب و آلات آن كند.
مارالان
(به جنوب شهر و مايل به مشرق است ....و جزء خيابان شمرده اند)
در اين محله بسياری از مردم در قديم الايام به قالی بافی مشغول بودند و بدين جهت كارگاههای قالی بافی فراوانی در آن مستقر بوده است.
” اين محله در جنوب شرقی تبريز قرار دارد و از شمال به محله خيابان،از جنوب به كوه های يانق و از مغرب محله نوبر و از مشرق به باغ های محله حيابان و تپه های ”چاچاداق“ محدود است. يكی از كوی های معروف آن بنام غياث كه به تنهايی محله كوچكی است در انتهای خيابان منتظری در مركز محله مارالان بنام چارچی قرار دارد. كوی های ديگر آن از اين قرارند: چوپور، ارمنی دونن، خان حاج خيرالله.
قنات های معروف آن قورچی باشي، تاجرباشي، نايب السلطنه می باشد“2
درباره وجه تسميه اين محل چنين روايت است.
به خاطر اين كه اين محل در كنار جنگل هاي3 جنوبی شهر، واقع شده بود. لذا بعضی وقت ها به تعداد زيادی آهو (مارال) به اين كوی می آمدند كه به اين سبب اين محل را مارالان ناميدند !
نادر ميرزا نام اين محله را، مرالان خوانده و آن را جزء محله خيابان شمرده و درباره آن چنين می نويسد :
كويی است به جنوب شهر و مايل به مشرق است. هوايی نيك و آبی فراوان و ساتين خوب دارد و جزء خيابان شمرده اند.
كوی های معروف اين محل عبارت است از :
چوپور، ارمنی دونن، خان حاج خيرالله، غياث، چارچی و ”ننه مريم“ كه ظاهرا” از ابنيه اوايل دوره قاجار است.
باغميشه
كويی بزرگ نزه است، آن در مشرق به ساحل رود در تنگنايی مطول است و در آب و هوای ممتاز است يكسره با اشجار ميوه دار و ديگر درخت های مستور و در همان كوي، روستايی است مشهور به بيلانكوه كه اكنون به ديوان آذر آبادگان، بلهجان، و بهنامه های قديم ويلانكوه می نويسند. نام اين كوی بزرگ باستانی نبوده و به قرن نزديك نهاده اند. تواند بود كه نام قديم آن درب ری باشد
وسعت باغ ميشه را می توان به راحتی حدس زد كه باغميشه قاپوسی (درب باغميشه) در مقابل باشگاه گيو در كوچه حرمخانه جنب ”مغازه های عمر“واقع است و تا شهرك جديدالاحداث باغميشه را كوی باغميشه می گفتند. البته تمام قسمت های اين كوی را به جز چند خانوار تماما” باغات تشكيل می دادند و هم اكنون تعدادی از اين باغات موجود است. پل سنگی نيز جزيی از اين كوی بزرگ بوده به طوری كه نادر ميرزا می نويسد:
(پل سنگی كوی است كوچك پر از اشجار و بساتين و سرای های عالی به حساب باغميشه است). ششگلان را نيز جزيی از كوی باغميشه محسوب می كردند.
(كويی است كوچك، بيشتر مردم آنجا اعيان و بزرگان بود و از برزن های باغميشه است). مركز اصلی اين محله بازارچه كلانتر و يا بازارچه بيلانكوه (ويلانكوه)است مسجد بزرگ محله نيز بنام مسجد كلانتر خوانده می شود. در قديم آب رو بيشتر قنات ها از اين محله بود.
اين محله در گذشته بزرگتر از امروز بوده چنان كه مجتمع ”ربع رشيديه“ در بيلانكوه(يكی از محلات باغميشه) واقع بوده ولی اكنون هيچ اثری از اين بنای تاريخی به جا نمانده است.
نادر ميرزا در سال 1297 ه.ق ويلان كوه (بيلانكوه) را روستايی از باغميشه معرفی كرده و كلانتر آن محل (باغميشه) را حاجی ميرزا مهدی معروف به ”حاجی كلانتر“كه مردی وارسته و نيك محضر است و عمه او زن نايب السلطنه عباس ميرزا بود ثبت كرده است.
ايشان از محلات سه گانه باغميشه يكی ”قله“ كه در كتب قديم نام آن ”قله اخی سعدالدين“ و باغ زاويه شاعر معروف كمال خجندی در محله بيلانكوه را ذكر كرده و سيابان را نيز جزو كوی باغميشه ذكر كرده است.
دوه چی (شتربان)
(بزرگترين كوی های تبريز است. . . و جمعيت اين كوی بسيار و با ثروت است)
در مورد نام اين كوی شايد به همين سبب باشد كه اكثر مردم تجار و بازرگان بوده و هر كدام در زمان های قديم برای حمل اجناس از شتر (دوه) استفاده می كگردند و تا اواخر دهه چهارم اين قرن افرادی بودند كه به تعداد زياد شتر داشتند.
”كاروانسرای مشهدی محمد – كاروانسرای حاج ميرزا محمد امين – كاروانسرای ميرزا رضا صابون پز – كاروانسرای مشهدی جعفر – آب انبار مشيرالتجار – كاروانسرای حاج حسين – كاروانسرای حاج خليل – ميدان كاه فروشان (سامان ميداني) – كاروانسرای حاج محمد جعفر – كاروانسرای ملا محمد دايی – كاروانسرای كربلايی الله وردی – كاروانسرای ميرزا ابراهيم – مسجد دباغ خانه – يخچال – يخچال خرابه – حمام وزير – مدرسه ميرزا مهدی – قبرستان شتربان – بازارچه دوچی – كاروانسرای آقا آج چی – كاروانسرای حسن – پل ملاد محمد دايی – ميدان صاحب الامر – خانه حاج مطلب خان – خانه حاج سيد يزدانی – خانه حاج كريم – خانه حاج علی اكبر – خانه ميرابوالفضل – خانه قديم حجت الاسلام – خانه ميرزا اسحاق خان در سال 1297 ه.ق در محله شتربان موجود بوده است .
نادر ميرزا قنات های اين كوی را در سال 1297 چنين نوشته :
قنات امير نظام : اين كهريز بساتين نزديك به قنطره آجی (پل آجي) را آبياری نمايد. اين قنات را امير بزرگ محمدخان زنگنه امر به حفر نموده .
قنات امام جمعه : اين كهريز بزرگ كه رودی است روان از مشرق می آيد، اين قنات را حاجی ميرزا لطفعلی امام جمعه حفر نموده است .
دره گرو (هم اكنون به محله گرو تبديل گرديده) و ميدان صاحب الامر (اين ميدان سابقا” باغ صاحب آباد نام داشته) و امام زاده سيد ابراهيم (نسبت او درست معلوم نيست) و سنگ معروف،”بسم الله الرحمن الرحيم“ اثر هنرمند بزرگ ايرانی ”ميرزا سنگلاخ“ بر سر قبر او در اين امام زاده واقع بوده كه چند ماه پيش به موزه آذربايجان انتقال يافت .
نادر ميرزا در 1297 قمری كدخدای اين محله بزرگ را حاجی ميرزا موسی معرفی می كند كه اين شغل به وراثت به او رسيده، مردی آسوده و با خوی نرم است. نيای او آقا رضا بيگ كدخدا باشی لقب داشت و مردی با نام بود.
سنجران و راسته كوچه
سنجران، سنجاران، سنجلان (به فتح سين و سكون نون) با هر سه وجه خوانده و نوشته اند، اكنون نيز محله كوچكی است با خانه ها و كوچه های تنگ و باريك در سمت غربی محله راسته كوچه.
محله راسته كوچه در تبريز از محلات مستحدثه است و ظاهرا” از عصر نايب السلطنه عباس ميرزا با اين نام معروف شده است و قسمت بيشتری از اين محله جزو سنجران بوده است. قبر ابوالحسن موسی در اين محله واقع شده است كه يكی از بزرگان محسوب می شود.
لازم به ذكر است سنجاران يكی از دروازه های ده گانه بارويی است كه قبل از قلعه غازانی بدور اين شهر كشيده شده بود. مؤلف كتاب روضة الجنان می نويسد دورباروی تبريز شش هزار گام بوده و ده دروازه دارد كه بدور شهر كشيده شده است و يكی از اين دروازه ها سنجران می باشد.
نادر ميرزا درباره سنجران می نويسد:
”كوی قديم است و آباد هيچ بستان بدين كوی نبود آن بسته به كوی چهار منار است. كدخدای اين كوی و قراآغاج آقا صادق مردی است كاردان و به وراثت از فال اين شغل به دو رسيده و در خوی آن مرد، تندی و جلادت باشد. بيشتر سخن از حرب والات آن كند (كوی قرآغاج، و چست دوزان و سنجران) را چون بنگريم بس جای بزرگ و عريض و طويل است كه بيشتر از نيم فرسنگ درازای او باشد “.
سنجران در گذشته محله بزرگی در مركز شهر بوده ولی امروز جز چند كوچه ای از آن نمانده است ميدان كلكته چی مركز محله است كه در نزديك قلعه قديم كه برگرد سنجران كشيده شده بود قرار دارد.
بعيد نيست كه قسمتی از خاك محله راسته كوچه كه جديدالاحداث است سنجران در شمار كوچه های آن محله است، و بعضی از محله چهار منار و غيره جزء سنجران بوده است. محله راسته كوچه در مركز شهر واقع شده، از شمال به مهران رود و از جنوب به مهادمهين(ميارميار) و از مشرق به كوی حرمخانه و از مغرب به محله سنجران محدود است . مركز محله را ”ميدان ديك باشي“ و از محلات معروف اين كوی ”چوخورلار“ می باشد.
چون اين محله در كنار بازار قرار گرفته، بيشتر ساكنان آن از بازرگانان و توانگرانند. راسته كوچه از مستحدئات نايب السلطنه عباس ميرزاست و سبب احداث آن حمل و نقل توپ های عراده دار از آن راه به ماوراء ارس برای جنگ با روسيه بوده است.
”يكی از يرزن های اين محله ”گنج“ نام دارد. و آن را در رسايل و نامه ها چنين نويسند ولی در كتب قديم از جمله روضات الجنان كربلايي، انگشت و سرانگشت آمده است، معنی انگش به زبان تبريزيان، گودال و چاله كم عمق باشد كه مصب آب برای تقسيم و گرداندن آب از ممری به ممر ديگر حفر می كند.2
مسجد اصلی محله در ميدان ديك باشی و معروف به مسجد آيت الله انگجی است.
نوبر
(كويی است بس بزرگ و به جنوب شهر افتاده مردمی بسيار و بيشتر با ثروت و اهل تجارت می باشند).”پل قاری (قاری كورپوسي) – دروازه باغميشه – كاروانسرای مهديخان فراشباشی – كاروانسرای حاج حسين خانه حاج سيد باقر – خانه ميرزا نصرالله كشلر نويس – پل شش گلان – كاروانسرای ميرزا نصرالله – بازار مسگران(صاحب ديوان درست كرده) – بازارچه ساعد الملك – كاروانسرای حاج شيخ جعفر – چاپارخانه – كاروانسرای حاج محمد قرباغی – كاروانسرای حاج ميرزا جعفر – كاروانسرای خليل بيك – بازارچه خيابان – كاروانسرای ميرزا اسماعيل دروازه خيابان – خانه محمد آقا سرتيب – بازارچه فراشباشی – مشهور به ”وبر نقارخانه“ – خانه ميرزا عظيم مستوفی – خانه حاج ميرزا يوسف آقا – خانه ميرزا حسن قافی – حمام قاضی – مقبره و مسجد ميرزا مهدی قاضی – تيمچه امير – بازار امير بازار پنبه فروش ها – بازار قايم مقام – تيمچه شهير مشهور به عبا فروش ها – ميدان چوب فروش ها – كاروانسرای مراغه ها – كاروانسرای مرتضی قلی – كاروانسرای ميرزا تقی آجودان باشی – كاروانسرای حاج سيد حسين – خانه ميرزا رفيع مستوفی – پل ميرزا ارضی – خانه نظام العلما – خانه ميرزا صادقخان رئيس – خانه ميرزا ارضی وزير و طايف – خانه حاج ميرزا شفيع آقا مجتهد – خانه ميرزا جليل جاپار باشی – مسجد ميرزا ابراهيم – ميدان هفت كچل در سال 1297 ه.ق در محله نوبر موجود بوده است .1
اين كوی در جنوب شهر واقع شده كه از شمال به محلات راسته كوچه و مهادمهين (ميارميار) و از جنوب به كوه های يانق، و از مشرق به محله مارالان ، و از مغرب به چرنداب و مهادمهين محدود است.2
باغ شمال، كوی مقصوديه (منزل استاد شهريار در اين محله واقع شده است) و سربازخانه از اراضی اين محله به شمار می رود.
مركز محله ميدان مقصوديه است. اين محله بيست و شش مسجد دارد كه معروف ترين آن قانی مسجد (مسجد خوني) و مسجد ميدان است .
در گذشته برزن های محله نوبر هر يك دروازه ای داشت كه در مواقع ناامنی و آشوب آن را می بستند. اين محله دارای كوی های به شرح زير است:
مقصوديه ، حاج اسماعيل، سيدلر ،....هر يك را كوچه های فراوان و پيچاپيچ است در اين محله قنات های فتح الله اف، ملا باشي، اكبرآباد، قورچی باشی و توپچی باشی موجود بوده .
نادر ميرزا درباره اين كوی چنين می نويسد :
”كويی بس بزرگ است به جنوب شهر افتاده، مردمی بسيار و بيشتر با ثروت و اهل تجارت اند، و به همه عمارات عاليه و بناهای با شكوه نهاده اند و صحن اين ابنيه پر از اشعار مثمره و صنوبرهاست. فواكه آن كوی ممتاز باشد از آثار قديمه در اين کوی چيزی نباشد.....
کدخدای اين محله ميرزا لطفعلی خان جوانی است باهوش، اين کدخدای از پدر بدو رسيده و به لقب پدر کدخدا باشي، گويند و از دودمان بزرگ و وکيل ديولنخانه عم اوست. در اين محله هنوز مسجدی بنام کدخداباشی وجود دارد.3
قنات های توپچي، ملا شاهزاده، اکبرآباد در اين محله واقع بوده.
کربلايی حسين حافظ تبريزی در روضات الجنان از پلی بنام پل نوبر، نام برده و در شرح مزار سيد رکن الدين جرجانی می نويسد :
مرقد امير سد رکن الدين جرجانی در سر پل نوبر گنبد عالی است و در جنب آن خانقاهی است منسوب به جلال طره که وزيری بوده....
همچنين می نويسد :
عمارت مقصوديه که از آثار مقصودبيگ بن حسن پادشاه آق قويونلو بوده، و نام محله مقصوديه نيز مأخوذ از آن است در اين محله واقع بوده.
چهار منار
(کويی است کوچک در نفس شهر و قرب بازار، اهل بزرگان و علما و تجار با نام است، اواسط الناس در آن کمتر باشد.)
"پل بارماقليق – دربند ميرزا علی اکبر قنسول – دربند ميرزا اکبر کدخدا – خانه علی آقا تحويل دار – خانه ميرزا محمد – دربند حاج ميرزا عبدالحسين خوشنويس – خانه اسماعيل خويی – پل حاج محمد امين – مدرسه حاج صفر علی – کاروانسرای حاج مير محمد حسين ناظم التجار – بازار مسگران – حمام حاج نصر – مدرسه صادقيه – يخچال صادقيه – کاروانسرای شاهزاده – کاروانسرای ميرزا شفيع – تيمچه شاهزاده – کاروانسرای ميرزا جليل – کاروانسرای در عباسی – کاروانسرای کچه چی – حمام خان – تيمچه ملک التجار – دلاله زن بازار – کلاه دوز بازار – کاروانسرای خان – کاروانسرای ايکی قاپولی – کاروانسرای حاج سيد حسين – کاروانسرای خرازی ها – کاروانسرای حاج سيد حسين مسجد داروغه شين – تيمچه حاج صفر علی – تيمچه حاج تقی گنجه لی – تيمچه حاج شيخ (سه تيمچه حاج شيخ)- کاروانسرای تخمه فروشان – سراچه بازار – کاروانسرای حاج ميرزا علی اصغر شيخ الاسلامی – کاروانسرای آقا ميراسماعيل – کاروانسرای حاج سيد حسن، در سال 1297 ه.ق در اين محله واقع بوده است حدود کنونی اين محله درست مشخص نيست و آن محله کوچکی در نزديک بازار و مجاورت محله سنجران بوده و مردم آن بيشتر از بازرگانان بوده اند.4
وجه تسميه اين محله به چهار منار، ظاهرا" بايستی به سبب وجود مسجد چهار مناری در آن کوی باشد. اعتمادالسلطنه می نويسد: "دو امام زاده در محله چهار منار واقع است گويا اسم يکی از آن دو سيد اسمعيل باشد.
گرو – دوه چی
تاريخ تشکيل گرو يا "دره گرو" دقيقا" مشخص نيست ولی در روضات الجنان چنين آمده است که دره گرو واقع در محله دوچی (شتربان) متصل به آبادانی و حمامی است معروف به حمام گرو که آب دره معروف به آنجا می آمد و پايين تر از حمام مزبور به طرف جنوب مسجدايست که آن را مسجد حاج کاظم گويند و چنان معروفست که آن مسجد همان مسجد خليلان است، گويند در آنجا دو قبر بوده، يکی مقبره بابا مزيد ديگری مسجد خليلان، بعد هر دو فبه را يکی کرده و مسجدی ساخته اند که فعلا" به مسجد حاج کاظم معروفست.
در اين محله عرصه های وسيعه است از جنوب به شمال قطعه قطعه افتاده و در پاره جاها عمارت ميانه که قطعه کرده. همچنين در آن محل عرصه های خالی است که گويند قبرستان می باشد. تاريخ تشکيل و تاسيس مسجد حاج کاظم به روزگاری برمی گردد که مرحوم ثقةالاسلام نيز در باب آن بحث کرده می نويسد: اين مسجد را اثر مرحوم اسکندر ميرزا می داند و می گويد که کاظم از چاکران اسکندر ميرزا بود به حج رفت و حاجی شد چون عمارت آن مسجد به نظارت وی اتمام يافت به نامش معروف شد. مرحوم ثقةالاسلام، درباره مسجد به آن اشاره می کند و يکی شدن عرصه مسجد و مقبره و گنبد و شهرت آن مسجد بنام حاجی کاظم نيز از زمان اسکندر ميرزا است.
در سال 1343 در محل قرستان دو مدرسه ساخته اند که بنام شيخ سليم و سردار ملی می باشد و هنوز موجود است.
کوچه باغ
محلتی بزرگ و طولانی است، به مغرب جنوبی شهر افتاده، نزديک به فرسنگی (يک فرسنگ درازای اين کوی است) اين محله از شمال به قره آغاج، از جنوب به شمال کوی شهريار، از مشرق به گجيل و از مغرب به آخونی ختم می شود. يک کوچه پهن در وسط محله وجود دارد که سرتاسر از شرق به غرب آن کشيده شده و کوچه های فرعی بسياری از آن منشعب هستند. در جريان انقلاب مشروطيت اهالی اين محل از طرفداران مشروطيت بودند. ميان اصلی آن مقابل مسجد مير محمد واقع بوده . نادر ميرزا آن را همه آباد ديده است. همچنين آن را دارای قنواتی می داند مانند "قنات علی اکبر" و قنات کرشخونی .
طبق اظهارات ريش سفيدان محل نام کوچه باغ بی ربط با وجود باات مختلف در اين کوی نيست لذا به راحتی می توان گفت که در ايام نه چندان دور اطراف اين کوی تماما" مملو از باغ و بستان بود. اين محل در سابق ظاهرا" جزء محله نوبر به شمار می رفت.
نادر ميرزا درباره اين محل چنين می نويسد :
محلتی است بزرگ و طولانی به مغرب جنوبی شهر نزديک به فرسنگی درازای اين کوی است برزن ها دارد همه آباد. اين کوی سراسر بساتين زر و ديگر فواکه است کدخدای اين کوی و کوی درب سرد ( درب گجيل) حاج ميرزا نصيرخان است.
ويجويه (ورجي)
(کويی است بزرگ به مغرب شهر است ....سکان (ساکنين) اين شهر بيشتر اهل معرفت و معامله اند ). ميدان ويجويه – خانه حاج محمد حسين – کاروانسرای حاج محمد حسين اصفهانی – بازارچه دروازه ويجوبيه در سال 1297 ه.ق در اين محله بوده است .
يکی از کوچه های محله ويجويه بنام کوچه علی سياه پوش معروفست در اين کوچه زاويه و در جنب غربی آن قبرستان کوچکی است. قبرستان را بلديه فروخته اکنون در عرصه آن خانه و منزل سخته اند نادر ميرزا نيز در تاريخ تبريز از اين محله نام برده و در آن جا شيخ را سيد و زاويه را مسجد نوشته است .
اين کوی در شمال غربی شهر، از شمال به جوستدوزان، از مغرب به حکم آباد و از مشرق به راسته کوچه و ديکباشی و انگج (چوخورلار) و از جنوب به قراآغاج محدود است.
نادر ميرزا در سال 1297 ه.ق کدخدای اين محله را ميرزا عبدالله خان معرفی کرده است و قنات های اين کوی را "سنجاق " ،"شعربافان"،" قنات سردار" نام برده مرکز اين محل سابقا" ميدان ويجويه بوده.
چرنداب
(از کوی های ديرين تبريز است و نام آن در نامه ها برده اند به ويژه قبرستان آنجا را که شمس الدين صاحب ديوان بدانجا آسوده است...)
از شمال به مهادمهين (ميارميار) و از جنوب به تپه های يانق (يانوق)، از مشرق به نوبر و از مغرب به محله ليلاباد محدود است.
معروفترين کوی های اين محله عبارتند از :
درويشلر، طوماس، سيدلر کردان که آنان را گوران می نامند و کوی تاجر باشی و عين الدوله در اين محله واقع شده.
قنات های معروف اين محله عبارت بودند :
قنات حسين، ميرزمان، سراج، سلطان و طوماس از قنات های اين محله می باشد.
نادر ميرزا درباره اين محله می نويسد :
چرنداب از کوی های ديرين تبريز است و از نام آن در کتاب ها برده اند به ويژه قبرستان آنجا را که شمس الدين صاحبديوان بدانجای آسوده است. اين کوی را کدخدا حبيب الله خان است .
در جای ديگر می نويسد :
"گورستان چرنداب مشهورترين مزار است در جنوب غربی شهر و مدن بسياری از بزرگان است" از جمله آن بزرگان، قطب الدين محمود بن مسعود شيرازي، و شمس الدين مظفر، و ناصرالدين عبدالله مشهور به قاضی بيضاوی و خواجه سلمان ساوجی و خواجه عبدالله صيدفی و خواجه شمس الدين جوينی را بر می شمارد.
در تاريخ اولادالاطهار آمده است که چرنداب از محلات اصلی تبريز نيست بلکه از توابع محله نوبر و مهادمهين (ميارميار ) بوده و دو چرنداب وجود داشته، يکی چرنداب نوبر و ديگری چرنداب مهادمهين .
<
چست دوزان
(اين کوی به مغرب تبريز است پر باغ و بستان . جايی مصفا است. خاندان ستار شهر مشهور تبريز آقا محمد جعفر بدين کوی است که همه در يک برزن سرای ها دارند ....)25
از شمال به محله اميرخيز، از مشرق به سنجران، از مغرب به مهرانرود و امير زين الدين و از جنوب به ويجويه محدود است در کتاب تاريخ اولاد الاطهار نام اين محله به صورت تلفظ ترکی آن "چوست دوزلو" درج شده است.26دليل نام گذاری اين محل اين بوده که بعضی از پيشه وران محله بدوختن نوعی کفش ساده بنام "چوست" می پرداختند از اين رو مردم اين محله را به ترکی "چوس دوزلار" خوانده اند که پارسی "چوستدوزان" می شود.اکثر قريب به اتفاق نفوس اين محله بيشتر از دهات و روستاهای ارسباران و ديگر نقاط آذربايجان در آنجا مکان کرده اند.27 در فرهنگ های فارسی " چست نوعی از پای افزار باشد که روی آن ريسمان بندند".28
ششگلان
از محلات قديمی تبريز است، که حدود آن از پل قاری شروع شده و تا اول خيابان عباسی ادامه دارد. از شمال به محله سرخاب، از جنوب به مهرانرود (چای قراقي) و از مشرق به پل سنگی و از غرب به حرمخانه و سرخاب محدود است. اين کوی يکی از محلات اشراف نشين شهر بوده و دارای شش مسجد است که معروف ترين آن مسجد امير وزرا می باشد.
خانه های اين محله قديمی و نسبت به مشابه خود در کوی های ديگر از عمارات و بناهای زيبايی برخوردار است.
دارالمعلمين، دولتخانه کهنه، تکيه درويش لاغری در آنجا واقع بود که اکثرا" از بين رفته است.
اعتمادالسلطنه می نويسد:
از عمارات غير سلطانی در تبريز يکی عمارت عزيزخان سردار کل است که در محله ششگلان واقع و در زيبايی از روی حقيقت اولين عمارت اين شهر است.29
نادر ميرزا می نويسد:
"کويی است کوچک بيشتر مردم آنجا اعيان و بزرگان باشند. و از بزن های باغميشه است شش گلان را به دفتر "درب ري" نويسند"30
امير زين الدين
اين محله را بوميان عمو زين الدين و در وقفنامه مظفريه از عهد جهانشاه قراقويونلو "امير زين العارفين" آمده است.
نادر ميرزا نام اين کوی را ميرزا امير زين الدين آورده و می نويسد، که قنات "علی خاتون" چشمه ای کهنه و کوچک است از جانب مشرق در اين کوی جاری است.31
قنات "ايلانلي" در اين محله واقع بوده که اکنون از بين رفته است. قنات ديگری نيز به نام "ميرقاسم" که مربوط به جمشيد آباد است اين محله را آبياری می کرد. مسجد معروف "معجز" در اين محله واقع شده که از ميان کوچه پهنی می گذرد و اهالی در وقت های بيکاری غالبا" در آنجا جمع می شدند.
قره ملک
اين کوی در مغرب شهر واقع است و در گذشته جزو دهات تبريز به شمار می رفت ولی با توسعه شهر بخصوص با ايجاد کارخانه های متعدد در اين منطقه به شهر تبريز متصل شد شغل مردم اين محله بيشتر کشاورزی است که در سال های نه چندان دور محصول خربزه آن در لطافت و شيرينی معروف بوده.
اين کوی از شمال به تلخه رود از جنوب به رواسان و راه آهن و از مغرب به کجوار (کجاباد) و از مشرق به محلات شام ازان و حکم آباد و جمشيد آباد محدود است.
اميرزين الدين :
از محلات شمالی تبريز است که از شمال به مهرانرود، از جنوب به حکم آباد، از مشرق به محله چوستدوزان، و از مغرب به محله جمشيد آباد(= گاميشاوان در محاوره محلي). اين محله در وقفنامه مظفريه از عهد جهانشاه قراقوينلو به صورت "اميرزين العارفين " ثبت شده و مردم تبريز امروز آن را به صورت "عموزين الدين " می نامند . مسجد معروف "موجوز" (= معجز ) در اين محل قرار دارد .
انگج :
يا انگش، که در محاوره عامه مردم تبريز به گودال و چاله کم عمق اطلاق می شود که در مصب آب برای تفسيم و گرداندن آب از ممری به ممر ديگر حفر کنند . (نقل به معنی از توضيحات شادروان ميرزاجعفر سلطان القرائی بر روضات الجنان،ج 1،ص529) و نيز انگج محله معروفی است در شمال شرق گجيل تبريز.
بارنج :
سابقا دهی بود جزء دهستان مهرانرود شهرستان بستان آباد به فاصله يک کيلومتری جاده شوسه تبريز – اهر، ولی از اوايل سال 1340 ه.ش. به خاطر دارا بودن هوای لطيف و ييلاقي، تمام مزارع و خانه های روستايی بتدريج در اختيار شرکتهای خانه سازی قرار گرفت و امروز اکثر نقاط آن تشکيل دهنده شهرک "وليعصر" تبريز است .
باغ شمال :
باغ شمال را که در جنوب شرقی تبريز واقع شده – و امروز تنها ورزشگاه اين شهر می باشد – از مآثر و آثار سلطان يعقوب آق قويونلو (متوفی 896 ه.ق) شمرده اند . در دوره خاندان صفوی و قاجاريه بعضی از ضيافتهای بزرگ و جشنهای عروسی شاهزادگان در همين باغ ترتيب می يافته است . عباس ميرزا در عرصه اين باغ بناهای متعدد ساخت و در آبادی و عمارت آن تأثير بزرگ بخشيده به خود اختصاص داد ، چنانکه اين باغ را " باغ شاهزاده" نيز می گفتند و مرحوم محمودميرزا پسر بهمن ميرزا اين باغ را از مستحدثات السلطنه می دانند و جزء متروکات وی می شمارند . ( تعليقات مرحوم سلطان القرايي، بر روضات الجنان ، ج 1، ص 602) و فرهاد ميرزا می نويسد: |طول باغ شمال تبريز يک هزار و پنجاه ذرع تبريز ، عرض آن پانصد و بيست و چهار ذرع تبريز است". (زنبيل، چاپ سنگي، ص222) باغ شمال در سال 1308 ه.ش. توسط شهرداری وقت تقطيع به معرض بيع و شرا درآمد و بدين طريق قسمتی از اراضی آن به تصرف بعضی از اهالی شهر درآمد و در زمين آن خانه و عمارت مسکونی بنا نهادند، و قسمتی از آن نيز به عنوان "ورزشگاه تختي" اختصاص به ورزش دارد . به هر صورت اکنون جز نام، از باغ و آثار و ابنيه آن چيزی نمانده است .
باغميشه:
از محلات شرقی تبريز است که از شمال به کوههای سرخاب(عينالي)،از جنوب به قوری چاي، از مشرق به قريه و باغات بارنج – که امروز به صورت کوی وليعصر تبريز درآمده – و از مغرب به محلات پل سنگی و سيلاب محدود است. در گذشته اين محله بزرگتر از امروز بوده و مشتمل بر قسمتی از محلات ششگلان و پل سنگی و سيلاب می شده است، چنانکه دروازه و حصار باغميشه – که امروز در انتهای بازارچه حرمخانه باقی است و معروف به "باغميشه قاپوسي" (دروازه باغميشه)می باشد – دليلی است بر اين مدعا (تاريخ تبريز مشکور،ص114).از محلات سه گانه باغميشه يکی قله نام دارد که در منابع مکتوب قديم آن را "قله اخی سعدالدين" ثبت کرده اند . اخی سعدالدين از اکابر عرفا و اولياء تبريز بوده و قبرش بر همان قله بوده است ( روضات الجنان، حواشی ص 609). امروز به منظور توسعه مراکز مسکونی کارمندان، قسمت اعظم اين محله در اختيار آپارتمان سازی قرار گرفته و به صورت شهرکی درآمده و ديگر آن حالت طراوت و سرسبزی را ندارد .
بيلانکوه :
نام کوهی است قريب به شهر تبريز که محله باغ بيشه[= باغميشه] که در معنی باغ و بيشه بوده در آن جا واقع است . گويند که از کثرت توقف اولياء و فقرا، [به] وليان کوه معروف شده (فرهنگ آنندراج). مرحوم ميرزا جعفر سلطان القرائی در حاشيه مربوط به "وليانکوي" در روضات الجنان(ج 2، ص 497) می نويسد: " به فتح اول و کسر ثانی و سکون نون، بنا به وصف مؤلف، بليانکوي، بليانکوه و وليانکوه نيز نوشته اند . عامه "بيلانکي" به فتح باء و سکون ياء و نون خوانند" و مرحوم عبدالعلی کارنگ مترجم تاريخ تبريز مينورسکي(ص21) در حاشيه همين مطلب می نويسد : "اکنون بيلانکوه گويند؛ وليانکوه در امتداد جنوب غربی کوه عينلی يا کوه سرخاب قرار گرفته و ميان تپه های کوچک وليانکوه و عينلی چند دره کوچک وجود دارد".
پل سنگين :
يا پل سنگی محله کوچکی بوده در شمال شرقی تبريز، که از شمال به محله سيلاب، از جنوب به محله خيابان، از مشرق به باغميشه، از مغرب به محله ششگلان محدود بوده است . وجه تسميه اين محله به اين نام، پل سنگی بزرگی بوده که بر مهرانرود ساخته بودند و هنوز هم اين پل محل تردد مردم و وسايط نقليه است . در گذشته مردم اين محله با مردم محله دمشقيه پيوسته در جدال بودند و طرفين در دو طرف رودخانه ايستاده با فلاخن به يکديگر سنگ اندازی می کردند (طرح جامع تبريز به نقل از تاريخ تبريز مشکور،ص 116). امروز اکثر منازل اين محله به دليل خيابان کشی از بين رفته و خيابان " علامه طباطبايي" اين محله را از طرف غرب به خيابان شهيد بهشتي(منصور سابق) و از طرف شرق به چهارراه آبرسانی متصل می کند . هنوز هم مسجد پل سنگی در قسمت شمالی پل داير است .
چرنداب :
از محلات قديم تبريز است و در جنوب شهر قرار دارد . از شمال به محله مهادمهين ، از جنوب به تپه های يانق، از مشرق به محله نوبر، و از مغرب به محله ليلاباد (= ليلاوا) محدود است . اين محله دارای چندين کوی بوده که مهمترين آنها عبارتند از:درويشلر،عين الدوله، طوماس، تاجرباشي، سييدلرکردان ( = کوی کردان – که آن را "گورانلار" نامند) که از ديگر کوی ها بزرگتر است و مردم آن "علی اللهي" مذهب اند و سبيلهای پر مو و فروهشته دارند (تاريخ تبريز مشکور، ص 117).از مهمترين مساجد محله مسجد امامزاده است که جلوخان اين مسجد، مرکز محله به حساب می آمد . سيد محمدرضا طباطبايی می نويسد که چرنداب از محلات اصلی تبريز نيست، بلکه از توابع محله نوبر و مهادمهين بوده، و دو چرنداب وجود داشته: چرنداب نوبر، چرنداب مهادمهين (تاريخ اولادالاطهار،ص 133). امروز خيابان طالقاني(=شاه سابق) قسمت اعظم اين محله را در برگرفته است .
چوستدوزان :
از محلات شمال تبريز است واقع در جنوب محله اميرخيز که از جنوب به ميجويه ، از مشرق به سنجران، و از مغرب به مهرانرود و عموزين الدين محدود است . وجه تسميه اين محله مربوط می شود به اشتغال بعضی از پيشه وران اين محله به دوختن نوعی کفش ساده ای به نام "چوست" که مردم تبريز اين محله را به ترکی "چوست دوزلار" می خوانند .
چهارمنار :
حدود کنونی اين محله درست مشخص نيست . سابقا محله کوچکی بوده در نزديکی بازار و مجاورت محله سنجران (تاريخ تبريز مينورسکي،ص116 به بعد) بوده و مردم آن بيشتر از بازرگانان بوده اند (تاريخ مشکور،ص119). کربلايی حسين در روضات الجنان (ج1،ص370) از مدرسه ای به نام مدرسه قاضيه، در چهار منار ياد کرده که کتيبه آن به خط محمد بندگير بوده است .
تسميه اين محله به چهار منار ظاهرا بايستی به سبب وجود مسجد چهار مناری در آن کوی باشد . اعتمادالسلطنه می نويسد : "دو امامزاده در محله چهارمنار واقع است؛ گويا اسم يکی از آن دو سيد اسمعيل باشد".(مرآت البلدان، ج 1، ص 347)
خلعت پوشان :
در جنوب غربی روستای کرگج دهستان باسمنج شهرستان تبريز، در ساحل جنوبی مهرانرود، در وسط مزرعه سرسبزی که امروز " مزرعه نمونه دانشکده کشاورزي" محسوب می شود، برج آجری منشوری شکل بلندی جا گرفته که به نام برج خلعت پوشان مشهور است . ظاهرا در اواخر دوران صفوی بنا شده است و سابقا خلعت اعطايی پادشاهان را در اين برج به دوش حاکم آذربايجان می انداختند . در خصوص تشريفات خاصی که اين عمل انجام می شد رجوع فرماييد به سفرنامه کارری ، ترجمه مرحوم عباس نخجواني، ص 142.مرحوم عبدالعلی کارنگ که دوبار از اين برج ديدن کرده اند وضع معماری آن را بدين گونه توصيف می کنند : "قاعده برج خلعت پوشان کثيرالاضلاع شانزده ضلعی است . اضلاع شرقی و غربی و شمالی و جنوبی قاعده، با هم برابر و از ديگر اضلاع درازترند . برج سه طبقه دارد : طبقه اول و دوم سرپوشيده و طبقه سوم بدون سقف است . جوانبی که مشرف به جهات چهارگانه اصلی اند همه باز و دارای طاق جناغی هستند، اما جوانب دوازده گانه ديگر به شکل ديوار و دارای طاقنما و تزيينی از کاشی سياه و آبی می باشند . بين طبقه اول و دوم بيست و دو پله و بين طبقه دوم و سوم دوازده پله وجود دارد " . (آثار باستانی آذربايجان، ص 634 ) امروز از اين برج که يادآور پاره ای از سنن و آداب باستانی و نمونه ای از شيوه معماری اصيل ايرانی است، برای نگهداری علوفه استفاده می شود !
سنجران :
يا سنجاران، و يا سنجلان،محله کوچکی است با خانه های محقر و کوچه های تنگ و باريک در سمت غربی محله "راسته کوچه" . محله راسته کوچه در تبريز از محلات مستحدثه است و ظاهرا از عصر نايب السلطنه عباس ميرزا با اين نام معروف شده است، قسمت اعظم اين محله جزء محله سنجران بوده است، چنانکه قبر ابوالحسن موسی که امروز در خاک محله راسته کوچه نشان می دهند، مؤلف کتاب [روضات الجنان....] آن را در محله سنجاران معرفی می کند . دروازه سنجاران يکی از دروازه های ده گانه بارويی است که قبل از قلعه غازانی به دور اين شهر کشيده شده بود(از تعليقات مرحوم سلطان القرايی بر روضات الجنان، ج 1، ص 594 )
شتربان :
اين محله که به لهجه ترکی آذری "دوچي" و در محاورات قدما به صورت محله ساربان و شتربان آمده است، از شمال به کوههای سرخاب (عينالي)،از مشرق به محله سرخاب، از جنوب به مهرانرود، و از مغرب به محله اميرخيز محدود است . ميدان صاحب الامر، از مستحدثاث اوزون حسن آق قويونلو، از جمله ميادين مهم اين محله است . شتربان سابقا سی مسجد داشته که مهم ترين آنها "عربلر" بوده است . بقعه امامزاده سيد ابراهيم که نسب او درست معلوم نيست، در اين محله واقع شده است و سنگ معروف "بسم الله الرحمن الرحيم" اثر هنرمند بزرگ ايرانی ميرزا سنگلاخ بر سر قبر او در اين امامزاده قرار دارد .
ششگلان :
از محلات اشراف و اعيان نشين شهر تبريز بوده که از شمال به محله سرخاب، از جنوب به مهرانرود و محله خيابان، از مشرق به پل سنگی و سيلاب، و از مغرب به حرمخانه و سرخاب محدود است . مهمترين مسجد از مساجد ششگانه اين محل مسجد اميروزراء است (طرح جامع تبريز به نقل مشکور، ص154) . در روضات الجنان درويش کربلايي(ج 1، ص470) به تبع بعضی از کتب قديم، اين محله به صورت "شش گيلان "ثبت شده است . بنا به تصريح اعتمادالسلطنه (مرآت البلدان، ج 1، ص346) عمارت مجلل و زيبای عزيزخان سردار کل در اين محل بنا شده بود .
.
قرامک :
محله ايست در منتهی اليه مغرب تبريز، که در سابق جزء دهات اين شهر محسوب می شد . از شمال به تلخه رود ، از جنوب به قريه رواسان(=لواسان)، از مشرق به محلات شام غازان و حکم آباد و جمشيد آباد[=حجتی امروزي] و از مغرب به قريه کجاباد و دنباله تلخه رود محدود است (تاريخ تبريز مشکور،ص156) بعيد نيست که قره ملک نيز از آثار غازان خان بوده و به نام وی موسوم به قريه ملک شده که اينک به طور مخفف "قره ملک" تلفظ می شود(تاريخ تبريز مينورسکي،توضيح مرحوم کارنگ،ص81) امروز تأسيسات کارخانه ماشين سازی قسمت اعظم اين محله را به خود اختصاص داده و مردم تبريز را از دسترسی به خربزه شيرين و با لطافت اين محله محروم کرده است .
قره آغاج :
اين محله که به سبب بودن درختان کهن نارون در آن به "قره آغاج" معروف است، از محلات شرقی تبريز است . از شمال به ويجويه و قسمتی از حکم آباد، از جنوب به کوچه باغ ، از مغرب به آخونی و از مشرق به گجيل محدود است . مسجد "حاج ميري" از مساجد قديم در تبريز در اين محله قرار دارد . از مطالعه مطالب کتاب "الشقايق النعمانيه فی علماءالدولة العثمانيه" تأليف طالش کپری زاده و کتاب " تاريخ عالم آرای اميني" چنين معلوم می شود که قره آغاج از قرون نهم و دهم هجری قمری جزء شهر نبوده و از دهات و باغات خارج از تبريز به شمار می رفته است(مستفاد از مطالب دکتر محمد جواد مشکور در تاريخ تبريز...، ص 156)، امروز محله قره آغاج به نام خيابان قدس خوانده می شود .
کوچه باغ :
از محلات کهنه تبريز است . از شمال به محله قره آغاج(=خيابان قدس فعلي)، از جنوب به خيابان راه آهن، از مشرق به گنجيل، و از مغرب به محله آخونی محدود است . ميدان اصلی محله مقابل مسجد قديمی "ميرمحمدعلي" است (تاريخ تبريز مشکور،ص 157) بنابه تصريح درويش کربلايی حسين در ذکر مرقد و مزار مولانا محمد مغربي، محله کوچه باغ در سابق ظاهرا جزء محله نوبر به شمار می رفته است . (روضات الجنان....،ج 1،ص 69) احتمال دارد که اين کوچه باغ ارتباطی به کوچه باغ امروزی – که خود محله ای جداگانه است با شرحی که دربالا گذشت – نداشته و کوچه ای از کوچه های محله نوبر بوده است .
مرالان:
يا مارالان، محله ايست در جنوب شرقی تبريز؛ که از شمال به محله خيابان، از جنوب به کوههای يانق، از مغرب به محله نوبر، و از مشرق به باغهای محله خيابان و تپه های چاچاداق سابق محدود بوده است . مرکز اين محله ميدانی بود به نام چارچي(= چهارسو ) که امروز هم همان مقام را داراست و اتوبان کمربندی ( = آزادی ) اين چهارراه را به ميادين و محلات شرق و غرب تبريز متصل می سازد . زيارتگاهی مسيحی متعلق به ارمنيان تبريز در جنوب اين محله به نام "نه نه مريم" مستقر است که ظاهرا از ابنيه های اوايل دوره قاجاريه است . اعتمادالسلطنه (مرآت البلدان،ص 345) و ملاحشری (وزارات حشري،ص61)راجع به اين مزار مطالبی آورده اند .
نوبر :
محله ای بوده بسيار بزرگ در جنوب تبريز، که از شمال به محلات راسته کوچه و مهارمهين، از جنوب به کوههای يانق، از مشرق به محله مارالان و از مغرب به چرنداب و مهادمهين محدود بود . باغ شمال که در سابق باغ بزرگی بوده و اکنون مجموعه ای بزرگ شامل تأسيسات ورزشي، فرهنگي، نظامي، مسکونی می باشد در اين محله واقع است و نيز پادگاه لشکر 21 حمزه سيدالشدا (سربازخانه سابق ) سراسر جنوب اين محله را به خود اختصاص داده است . مرکز اين محله مقصوديه بود، از مستحدثات مقصود بيگ نامی از سرداران دوران صفوي، که امروز هم يکی از کوی های آباد اين محله می باشد. سابق در اين محله 26 مسجد موجود بوده که مهمترين آنها قانللی مچيد (=مسجد خونی ) و ميدان مچيدی (=مسجد ميدان) بوده اند . امروز هم اين دو مسجد آباد و داير هستند . درويش حسين کربلايی در شرح مرقد مولانااکمل الدين مظفر بزازی ، از محلی به نام چهارسوی عربان در اين محله ياد می کند (روضات الجنان ....،ج1،ص100) که ظاهرا مجاور محله سنگ سياه و قريب مسجد استاد شاگرد فعلی بوده است . (تاريخ تبريز مشکور، ص 173).
ويجويه :
اين محله که در محاورت عامه تبريزيان "ورجی " خوانده می شود، محله بزرگی است در شمال غربی تبريز که از شمال به چوستدوزان، از جنوب به قره آغاج، از مغرب به حکم آباد، و از مشرق به راسته کوچه و ديکباشی و انگج محدود است . از کوچه های معروف اين محله "قره چی لر" و " آق مسجد " را می توان نام برد ( تاريخ تبريز مشکور ، ص 174) کربلايی حسين نيز صحبت از مدفون شدن دو صوفی به نامهای کالی و بالی در دروازه ويجويه را دارد که مسجدی به همين نام در اين محله بنا شده است . (روضات الجنان، ج 1،ص431 و 491 )
يانق
تپه هايی است در قسمت جنوبی سربازخانه کنونی تبريز . پشت اين تپه ها باغ شاه چلبی بوده که مرحوم حاج ميرزاابوالحسن آن را آباد کرده و ناصرالدين شاه دفعات در آن باغ مهمان بوده و آن را ستوده است .
يادداشت : 1 – تاريخ تبريز تا قرن نهم هجری قمری – ص 155 – دکتر جواد مشکور 2 – تاريخ تبريز تا پايان نهم هجری – دکتر محمد جواد مشکور 3 – روايت است که در نتيجه پناه بردن هواداران" نسيمي" شاعر معروف آذربايجان اين جنگل ها از طرف ماموران دولت به آتش کشيده شد و از بين رفته، که نام يانق (سوخته) از اين تاريخ مشهور گرديده. 4 – مشه در زبان بوميان يعنی جنگل، پس باغ مشه همانا باغ جنگلی است. 5 – اين مغازه ها را در زمان اشغال تبريز توسط عثمانی ها احداث کرده اند (به نقل از نجار پير همان کوچه ). 6 – تاريخ تبريز تا قرن نهم هجری ص 114 – دکتر جواد مشکور 7 – اخی سعدالدين از اکابر عرفاء و اوليا تبريز و قبرش بر همان قله بوده است، اين قله به شکل مربع مستطيل از شرق به غرب کشيده شده بود(روضات الجنان حواشی ص 609) 8 – روايت پيرمرد 87 ساله تبريزی به تاريخ 4/2/72 9 – از نقشه دارالسلطنه تبريز – نادر ميرزا 10– تاريخ دارالسلطنه تبريز – ص 62 11- تاريخ تبريز تا قرن نهم هجری ص 143 – دکتر جواد مشکور 12- تاريخ تبريز تا قرن نهم هجری ص 131 – دکتر جواد مشکور 13- روضات الجنان قسمت حواشی نوشته آقای سلطان القرايی ص 118 14 – از نقشه دارالسلطنه تبريز – نادرميرزا 15- تاريخ تبريز تا قرن نهم هجری – دکتر جواد مشکور 16- تاريخ دارالسلطنه تبريز ص 62 17- تاريخ تبريز تا قرن نهم هجری ص 119 دکتر جواد مشکور 18- هر فرسنگ (فرسخ) حدود 6000 متر است. 19- تاريخ تبريز تا قرن نهم هجری – ص 158 دکتر جواد مشکور 20- تاريخ دارالسلطنه تبريز ص 69 21- روضات الجنان و جنات الجنان – جلد 1 . حواشی و تعليقات جعفر سلطان الفرايی –ص 606 22- قسمتی از تپه های يانق را هم اکنون مناطق مسکونی تشکيل داده که در حال حاضر در انتهای جنوبی خيابان طالقانی واقع است. 23- نام اين کوی به سبب اين است که "عين الدوله در زمان مشروطيت" نيروهای خود را در اين منطقه مستقر کرده بود لذا به کوی عين الدوله معروف شده است. 24- تاريخ و جغرافی دارالسلطنه تبريز ص 66، 121 – 133 25- برگرفته از کتاب "تاريخ تبريز تا پايان قرن نهم هجري"تأليف دکتر جواد مشکور 26- تاريخ اولادالاطهار ص 133 27- طرح جامع تبريز، نسخه خطی تاريخ تبريز نادر ميرزا ص 72 28- تاريخ تبريز تا پايان قرن نهم هجري 29- مرآت البلدان ج 1 ص 346 30- تاريخ دارالسلطنه تبريز ص 61 31- تاريخ و جغرافی دارالسلطنه تبريز صص 47 و
مرتبط:برگفته از سایت ایران گولبال
چندی است که جریانهای بیگانه گرا بر آنند تا با پی گیری سیاستی مزورانه دروغ دیگری را ساز نموده و بر تغییر نامهای جغرافیایی به ویژه در آذربایجان پای فشرده اذهان ساده لوح را بفریبند و به یار گیری بپردازند...بر آن شدم تا پاسخی مستند در باره ادعای آنها بنگارم...اما پس از بررسی و تحقیق بیشتر آگاهی یافتم که این کار به شیوه ای دانشی و مستند و بر پایه نوشتار ها و منابع اصیل و دست یکم تاریخی به دست دو تن از فرزندان دانشور آذربایجان در قالب یک پژوهش دانشگاهی در دانشگاه تربیت مدرس و دپارتمان جغرافیای سیاسی انجام گرفته است...پیشاپیش با سپاس از دوستان اقای دکتر عطا الله عبدی و سرکار خانم مریم لطفی فرزندان شایسته آذرابادگان جستار پژوهشی را در اختیار دوستان قرار می دهم تا پاسخی باشد بر یاوه گویانی که عادت دارند به جای سند و دانش و منطق و استدلال علمی دروغ و فریب را پیشه خود ساخته و بر طبل اختلافات کور قومی بکوبند..پاینده ایران زمین و ملت بزرگ ایران...علی عجمی آذرابادگانی ایراندوست
نام های جغرافیایی در منابع کهن تاریخی
عطاءالله عبدی، دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس . مریم لطفی، کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی .
چکیده:
نامهای جغرافیایی معرف فرهنگ و علایق جوامع انسانی و بازتابی از آنها در محیطهای جغرافیایی هستند، در حقیقت جوامع انسانی در انتخاب نام برای پدیدههای انسانساخت و طبیعت ساخت از گنجینههای فرهنگی، تاریخی و باورهای خود وام میگیرند. به ندرت مشاهده میشود که نام مکانی در پشت سر خود فاقد فلسفه وجودی باشد. نامهای جغرافیایی در معرفی فرهنگ، رویدادها و باورهای مردم ساکن در واحدهای مختلف مؤثر هستند که میتوان از آنها به عنوان یکی از کلیدهای کشف واقعیتهای تاریخی مناطق مختلف سود جست. منطقهی آذربایجان هم به عنوان یک منطقه جغرافیایی از این امر مستثنا نمیباشد. این منطقه از نظر مباحث تاریخی برای روشن کردن واقعیتهای فرهنگی و جغرافیایی خود درگیر برخی نظریات متعارض است، نامهای جغرافیایی برای رفع برخی ابهامات و کشف واقعیات تاریخی منطقه میتواند کارایی بسزایی داشته باشد.
تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان در متون تاریخی دوره صفویه دارای چه ویژگی است و دچار چه تحولاتی گشته است؟ روش تحقیق در این پژوهش از نوع کتابخانهای و اسنادی میباشد. نتایج حاصل از بررسی برخی متون دست اول و نسخ خطی آن است که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان (به ویژه نیمه شرقی آن) از نظر زبانی عمدتاً واژههایی غیرترکی بوده است و روند تغییر برخی از آنها به اسامی ترکی حاکی از تبعیت این روند از تحولات اجتماعی و سیاسی در دوره موردنظر میباشد.
واژگان کلیدی (نامهای جغرافیایی، آذربایجان، دوره صفوی)
مقدمه
نامهای جغرافیایی به عنوان عناصری نسبتاً پایدار در معرفی سرگذشت و تاریخ سرزمینها به حساب میایند. از آنجا معمولاً در پس هر نام جغرافیایی، گنجینهای از پیشنیهی تاریخی و فرهنگی ساکنان آن محدودهی جغرافیایی وجود دارد، میتوان گفت این نامها به عنوان آثار باستانی معنوی در رمزگشایی و بازساخت هویت اصیل هر مکانی مورد استفاده قرار میگیرند. در صورتی که این ابزار ارزشمند، عاری از انگیزههای شخصی و سیاسی باشد، میتواند به عنوان یکی از بهترین راههای کشف حقایق علمی در حیطهی تاریخ، جغرافیا و فرهنگ، مورد استفاده قرار گیرد.
نامهای جغرافیایی علیرغم پایداری نسبی تحت شرایطی دچار تغییر و تحول میگردند، برخی از تغییرات مربوط به آوانگاری اسامی میباشد، مانند کلمات آذربایجان و اردبیل که تغییریافتهای از آتروپاتگان و آرتاویل هستند. نوع دیگر از تغییر، تحت تأثیر شرایط اجتماعی، سیاسی هر منطقه صورت میگیرد. بدین ترتیب که گاه در پی تحولات جمعیتی یا سیاسی برخی تغییر نامها به صورت طبیعی و تدریجی صورت میگیرد. با این دسته از تغییرات گاه آوایی و بیشتر مفهومی و زبانی میباشد، اما معمولاً عاری از اجباری خاص بوده و یا دست کم چنین به نظر میرسد مانند بسیاری از نامهای جغرافیایی آذربایجان که در این مقاله بدانها پرداخته خواهد شد. دسته سوم از تغییر نامها، حالت دستوری داشته و از بالا به پایین و تحت تأثیر ایدئولوژیهای سیاسی حاکم و معمولاً به دور از منطق علمی و بدون توجه به پیشینه تاریخی القاء شده و در پی اهداف خاص خود میباشند. مانند تغییرنامهای دوره رضاشاه، از قبیل تغییر نام ارومیه به رضائیه، تیکان تپه به تکاب، دزدآب به زاهدان، استرآباد به گرگان و ... که به خاطر سیاستهای همانندسازی صورت گرفته بود.
در مقاله حاضر سعی میشود مسأله تغییر نامهای جغرافیایی از نوع دسته دوم در منطقه آذربایجان و به ویژه شرق این منطقه مورد ارزیابی قرار گیرد. این امر از آن حیث اهمیت دارد که تاریخ واقعی آذربایجان تحت تأثیر رویدادهای تاریخی و اغراض شخصی و سیاسی تا حدودی مبهم مانده و لازم است با رعایت اصول انصاف و منطق علمی و با تکیه بر منابع معتبر دست اول که عاری از گرایشهای خاص هستند، مورد بررسی قرار گیرد. مطالبی که در زیر میآید بخشی از یک کار پژوهشی گسترده (منتشر نشده) در مورد جغرافیایی تاریخی منطقه آذربایجان میباشد.
روش تحقیق :
روش تحقیق از نوع کتابخانه و تحلیل میباشد که در آن با استفاده از برخی منابع دست اول دوره صفوی، نامهای جغرافیایی استخراج و مورد بررسی قرار گرفته است. در زیر برخی از منابع اصلی مورد استفاده در این پژوهش معرفی میگردد.
صفوه الصفا : نام اصلی کتاب «اُسُس المواهب السنیه فی مناقب الصفویه» میباشد که در زمان صدّرالدین به سال 759 ه.ق توسط یکی از مریدان شیخ صدرالدّین مشهور به ابن بزاز، در قالب حکایتهایی متعدد پیرامون زوایای مختلف شخصیت شیخ صفی به نگارش درآمده است. نویسنده در حین بازگو کردن حکایتها به اسامی جغرافیایی آذربایجان مانند روستاها، کوه و رود و غیره اشاره دارد.
صریحالملک : عنوان دو مجموعه از رونوشتهای اسناد، وقفنامهها و طومارهای مربوط به داراییها غیرمنقول بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی هست که مجموعه اول توسط زینالعابدین عبدی بیگ به دستور شاه تهماسب یکم و دومی به وسیله محمدطاهر اصفهانی در زمان شاه عباس یکم به صورت کتاب تدوین گردیدهاند. این مجموعهها به صورت نسخ خطی و در تعداد محدود در برخی از مراکز مانند کتابخانه ملی، کتابخانه دانشگاه تهران و کتابخانه مجلس نگهداری میشوند. این دو مجموعه ضمن معرفی املاک بقعه، به اسامی بسیاری از شهرها، روستاها، رودها، کوهها اشاره داشته، گاه به برخی از تغییرات که نامهای جغرافیایی در طول زمان پیدا کردهاند، به اقتضای بحث پرداخته است.
نامهای جغرافیایی، شناسههایی برای رمزگشایی تاریخ نواحی
گروههای انسانی پس از استقرار در یک ناحیه جغرافیایی کنشها و واکنشهایی را با آن آغاز میکنند. جدا از میزان تأثیر و تأثری که محیط در ابعاد مختلف بر گروههای انسانی تحمیل میکند. گروههای انسانی با توجه به فرهنگ ویژه خود با محیط وارد تعامل میشوند. این امر میتواند شامل ابعاد مختلفی در شکلدهی به عناصر محیط جغرافیایی باشد. از آنجایی که در طول تاریخ مکانهای جغرافیایی شاهد استقرار و از بین رفتن گروههایی با فرهنگهای مختلف هستند. مطالعه نواحی فرهنگی بدون توجه به تاریخ نواحی فرهنگی امری ناقص خواهد بود. به عبارت دیگر توزیع فضایی اشکال فرهنگی نتیجه تغییرات در طی زمان است. چشماندازهای فرهنگی اغلب محصول اعمال انسانها در طی قرون متمادی است. چنانچه جغرافیدانان فرهنگی در پی فهم و تبیین تشابهها و تغییرات فضایی فرهنگ باشند، برای دریافت جوابهای خود ملزم به کاربرد نگرش تاریخی و کنکاش از گذشته هستند. این واقعیت در قالب چشماندازهای فرهنگی نمود مییابد. چشماندازهای فرهنگی بیانگر این نکته است که آنچه در حال حاضر از چشم انداز رویت میشود، حکایت از نیروها و شرایطی دارد که اکنون وجود ندارند. مفهوم چشم انداز فرهنگی به عنوان ابزار ارزشمندی جهت بررسی توالی سکونت گروههای گوناگون در یک سکونتگاه تلقی میشود. زیرا هر یک از گروهها، معمولاً شواهد قابل رؤیتی از حضور خود را در چشمانداز به جای میگزارند (جردن و راونتزی، 1380: 43-42). بنابراین در صورتی که در پی مطالعه نواحی فرهنگی خاص باشیم، بررسی جغرافیایی تاریخی اهمیت فراوان مییابد. جغرافیای تاریخی قادر به بیان وضعیت فضایی خاصی در گذشته است (شبلینگ، 1377: 163). به عبارت دیگر جغرافیای تاریخی همان جغرافیای انسانی گذشته است (بیک محمدی، 1377: 15) و جغرافیای انسانی مطالعه روابط کرده انسانها با محیط جغرافیایی آنهاست (فرید، 1374: 67). آلبو مانژن معتقد است برای اینکه جغرافیای انسانی قابل فهم باشد، نمیتواند خود را به وضع حاضر محدود سازد و از بررسی گذشته غافل بماند، بلکه باید به مدد «تاریخ» تکامل پدیدهها را در زمان تعقیب کرده و به تبیین وضع حاضر بپردازد. (همان: 7).
با توجه به مطالب ذکر شده اهمیت نامهای کهن جغرافیایی در تبیین جغرافیایی نواحی فرهنگی روشن میشود. زیرا زبان جزء جداییناپذیر فرهنگ گروههای انسانی است و بکارگیری نامهایی برای عوارض جغرافیایی نمیتواند خارج از زبان گروه انسانی باشد. به ویژه که در گذشته این امر نمیتوانست متأثر از سیاستهای رسمی پیاده شده از سوی دولت مدرن و پدیده ارتباطات به مفهوم عصر حاضر باشد، بنابراین نامهای کهن جغرافیایی میتواند به عنوان ابزاری مفید در ریشهیابی و تبیین مسائل و وضعیت نواحی فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد.
یافتهها
در بررسیهای صورت گرفته برای شناسایی نامهای جغرافیایی کهن منطقه آذربایجان از برخی منابع تاریخی که به آنها اشاره شد، نامهای تاریخی فراوانی در موارد مختلف مشاهده شده است که از نظر زبانی متفاوت از زبان ترکی و متعلق به زبان کهن و بومی آذربایجان میباشد که در منابع گوناگون به نام آذری، تاتی و فهلوی از آن یاد شده است. در زیر به برخی از این اسامی جغرافیایی که بیشتر متعلق به شرق منطقه آذربایجان میباشند، به تفکیک شهرها اشاره میگردد.
جدول شماره 1 : نام روستاهای اردبیل
نام روستا
نام روستا
اسفرنجان
کرجان- کرجان ایزدی
سلوت
سیل کو
کاریز
رودجان
کاری، کارهم
زره ناس
اندراب
داراباد
برود
صومعه مظفری
برور معروف به حسن بارو
کاخ جران- کاجران
پنجمرج، پیچ مرج
انزاب
دیه خشکرود
شرفاباد
نوشنیق
کشکان
سها
کارییم
کنجوس
گلمقان
شهرآوری
کوران
ولکجان
مندنشین مشهور به یوسف انواری
کَرگان
کرجان
الغر، الوجه
سروشنبد
خوره شیران در قدیم چهاربود بوده
درکه سران
شیران
ورارجرد
نودیه- معروف به نوجده نیز بوده
آتشکده
سها
آتشگاه
سرکجان معروف به دیم
کافر درق
مرنی
ساران کنار
محمودآباد
هومن
نوبرین
سرخه دیه
ال معروف به اولجوقاز
آوژر مشهور به افجور
کلخوران
مهماندوست
کلخوران ویند
بنان
رودجان
باروق، در اسناد قدیمیتر بارد آمده
چنزاب
دیکاه
ژژقین، ججین مشهور به داشکسن
جراباد مشهور به چلبی بیگ
پرنیق
ترکه ده
درکه سران
زدر
نودیه علیا و نودیه سفلی
کندوان
سردالو مشهور به بابا نظر
صدیقه – صدیقه دیه
داراباد
رویندزق
ورارجرد
شماسبی
دارمفلس مهشور به قلعه جوق
(صریح الملک نسخه دانشگاه تهران)
نیار
موجان آبه
جدول شماره 2 : برخی نامهای جغرافیایی در دیگر مناطق آذربایجان
نام روستا
مکان
نام روستا
مکان
فرگوش
سراب
روستای سپیده سر
گرمرود- هشترود
کیلکاباد
"
کوره بن
گرمرود که نام قیدم میانه بوده است
شهران سوینی
"
خواجه ده
"
اندراب
"
درمان
"
زیره کاه
"
دودران
"
جیرچین
"
دریاب
"
سری جان
"
نوبرین
"
تلخه خانی
"
چشمه سبیل
"
سهزاب
"
میان رودان
"
دوراب
"
شاهمیر
"
شیدچین
"
قوشه گنبد- خوشه گنبد
گرمرود- هشترود
خسروان
"
کورین
"
کزدشت
مراغه
کبودین
"
دزلق
مغان
ماهیاباد
"
چوماق آباد، چوپان آباد
"
اشکستان مشهور به قوش اغلی
"
لوران
"
بوته سر
"
ارکوان
"
سراباد
"
سلطان آباد
"
مشهد مشهور به قیاق
"
کاسه کول
"
نودرق
"
شاهیان- شاهیل
خلخال
داوند
"
کزح
"
تیرآباد
"
اصفهاباد
"
سیسان
"
هیشی
"
کاوینه رود
"
کهزاد
"
روستای خوشجه یا قوشجه
"
پرستانق
"
برزند
گرمی
خانقاه
"
انار
تومان مشکین
کندره
"
جوکش
"
خرابه کاه
"
خیاو
"
گنج کاه
"
اورود
"
سنجبد
"
رودکران
"
کورانسرا
"
زرن زمین
"
ورده ده
سنجبد
ترزنبق
"
شویر
خلخال
شله درود
هشترود
کدیو
"
دیمناب
"
فارس آباد، مارس آباد
"
زرین علیا
"
بته نوبه سر
"
بریس
نمین
سیس
ارونق تبریز
زرنجین
کاغذ کنان هروآباد
شبستر
"
دیه مشکین
توسواران (تبرسران)
سیس
تبریز
کرین کبود
دیزمار
کلکلان مشهور خضرلو و خضر بکاولو
"
چیله حیر
"
اشتی بن
"
کندرو
بستان اباد
کندلان
به طرف جغاتو
برهق
از کندوان
هدان رود
"
زرند
"
چندراب
"
برحق مشهور به برنجه نان
"
هروی
"
کولیار
"
موران
"
کرکشاو
قصبه
"
جدول شماره 3 : نامهای گوناگون جغرافیای از قبیل درهها، زمینها، رودها و کوهها
نام روستا
مکان
نام روستا
مکان
راشه رود
اردبیل
کرایه رود
سراب
سیاهرود
اردبیل-گیلان
ماهیه رود
"
نیهر، نیهرود
اردبیل
هزارآب
"، سنزق
انگبین رود
"
شاه جوی علیا و شاه جوی سفلی
"
سرخه رود
گرمرود
سرابرود
سراب
شاهرود
"
بنه جوی مشهور به قزل ارخ
روستای کلکلان
کرجی بند
"
مزرعه تلخاب
اردبیل
دره به نام لنگه بز
بین شماخی و اردان
مزرعه بریس
"
پرده لیز
گیلان- اردبیل
مزرعه میان رودان
"
دره چشمه سران
سراب، اطراف سنزق
موضع یا مزرعه هفت چشمه
"
سیاه کمر
گرمرود
زرین جان
"
سیاه کمر
خلخال
میان زریان- میان زرعان
اردبیل
دره خشکه درق
هشترود
وادی مرده کش
"
برزه ناو
خان شهراوری اردبیل
دره گل بوته
"
اراضی لالیان مشهور به گل تپه
تبریز- ارونق
مزرعه باروندشت
"
سنگ زرد پله
"
مزرعه سرایل
"
سنگ سایه ارمود
"
ناحیه کارز
اردبیل
مزرعه سرخه زیر
سراب
وادی تیزرود
"
ناحیه سفید دشت علیا
مغان
مزرعه باربکاب
"
کوه بزکش
سراب
ماره کوه
حوالی سراب
کوه تلخاب، بلخاب
اطراف سنزق
بلیانکوه، ولیان کوه
تبریز
شارکوه
"
مزرعه آسماندشت
خلخال
جدول شماره 4 : نامهایی که به صراحت در صریح الملک به تغییر نام آنها اشاره شده است
نام روستا
مکان
سلدوز که ارمن نام داشته و بعد به سلدوز مشهور شده
تومان مشکین
روستای اورناو مشهور به قشلاق روملو
چخور سعد
روستای خوره شیران در قدیم چهار بود نام داشته
اطراف اردبیل
روستای مندنشین مشهور به یوسف انواری
"
روستای برور یا حسن بارو از خان اندارب که در قدیم پرور نام داشته
"
اشکستان مشهور به قوش اغلی
گرمرود
روستای مشهد مشهور به قیاق
"
کلکلان مشهور به خضرلو و خضر بکاولو
تبریز
روستای سپیده سر مشهور به آقتوره یا آختوره
گرمرود- هشترود
رود بنه جوی در زمان مؤلف به قزل ارخ مشهور است
کلکلان، اطراف تبریز
دارمفلس مشهور به قلعه جوق (صریح الملک نسخه دانشگاه تهران)
"
سردالو مشهور به بابانظر
اردبیل
جراباد مشهور به چلبی بیگ
"
ال معروف به اولجوقاز
"
ججین مشهور به داش کسن به گفته مولف در اکثر قبالات قدیمی ژارقین و ژژقین آمده
"
سرکجان معروف به دیم
"
آوژر مشهور به افجور
"
دیرنیلق
اردبیل
جدول شماره 5 : برخی اسامی ترکی مشاهده شده در منابع کهن تاریخی دوره صفوی
نام روستا
مکان
نام روستا
مکان
دیرنیلق
گرمرود
مزرعه قزان بلاغی
اردبیل
قیجقای
"
آلاروق
"
باسلقده
"
خواجیم
"
قوشجه یا خوشجه
"
خبزق
"
پرسخلو یا پارخلو
"
یکنجه- اینکجه
مشهور به آقچای
"
مزرعه حراملو
"
ذرن قران
"
مزرعه اینکلو
"
ذرن قران
"
اونلیق
"
تاج بیوک
"
ارجق
تومان مشکین
قوشجی
"
سلدوز
"
عموقین
"
بلاندسو
"
مزرعه اوغشه
از خان شهراوری اردبیل
آق درق
"
قراکیش
الپاوت
قراتوره
"
دریق
سراب
مزرعه یکتلو داش
خلخال
اقمیون
"
قرابلاغ
سنجبد- خلخال
مزرعه کل بلاغ
هشترود
قزل اوزن
مزرعه کل بلاغ
سراجوق
تپراقلو
"
جوره و ماجورق
آق تبرق
تجزیه تحلیل و نتیجهگیری
اسامی موجود در متون بررسی شده نشان دهنده آن است که این نامها از نظر مفهوم و ساختار بیشتر عناصری غیرترکی هستند، این روند همچنان که در جدولهای شمارهی 3-1 مشاهده میشود هم در مورد اسامی آبادیها و هم در مورد عوارض طبیعی مانند رودخانهها، کوهها و ... صدق میکند. نامهای غیرترکی که از نظر شمار بسیار بیشتر از نامهای ترکی (جدول شماره 5) در مقطع زمانی مورد نظر هست، بیانگر این واقعیت میباشد که باید زبانی متفاوت از زبان ترکی در این منطقه وجود داشته باشد، تا نمود آن را در جغرافیایی منطقه مشاهده نماییم. زیرا این امر به دور از منطق علمی است که نامهای به کار رفته برای شناسایی عناصر جغرافیایی به زبانی متفاوت از زبان و فرهنگ رایج منطقه باشد، به طوری که در این پژوهش به راحتی میتوان ارتباط میان زبان رایج در نواحی جغرافیایی و اسامی جغرافیایی آن را در روند تغییر نامهای اولیه این منطقه به ترکی (جدول شماره 4) مشاهده کرد. به عبارت دیگر در پی تحولات اجتماعی و سیاسی عصر صفوی و با روند فزاینده مهاجرت طوایف ترک به منطقه آذربایجان و در نتیجه، غلبه زبان ترکی بر زبان بومی منطقه آذربایجان، تغییراتی در برخی نامهای جغرافیایی هر منطقه جغرافیایی با زبان و فرهنگ گروههای انسانی ساکن در آن ارتباطی تنگاتنگ دارند و با توجه به غیرترکی بودن نامهای جغرافیایی بسیاری از نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان در مقطع تاریخی مورد نظر فرضیه این پژوهش یعنی- وجود اسامی جغرافیایی غیرترکی قبل از مهاجرت ترکان به منطقه آذرباجیان، بیانگر وجود زبانی به جز زبان ترکی در منطقه آذربایجان میباشد- به اثبات میرسد. از این روست که نامهای جغرافیایی به عنوان آیینه تمام نمای زبان و فرهنگ مناطق جغرافیایی میتوانند نقش برجستهای در تحلیل مسائل نواحی فرهنگی و روشن کردن تاریخ واقعی آنها ایفا نمایند و منطقه مورد مطالعه در پژوهش مورد نظر نیز نمیتواند از این قاعده مستثنا باشد.
میتوان گفت نامهای کهن منطقه آذربایجان منشأ گرفته از زبانی غیر از زبان رایج کنونی [یعنی زبان آذری] در منطقه بوده است که تحت تأثیر مسائل جغرافیایی، اجتماعی، سیاسی وژئوپولیتیکی در سدههای گذشته به مرور در این منطقه رایج و زبان بومی آن را حذف کرده است. امروزه به جز برخی مناطق پراکنده، اندکی اشارات در منابع کهن و برخی واژگان از آن چیزی باقی نمانده است. این جاست که نامهای کهن موجود در منابع که هنوز برخی از آنها در منطقه باقی مانده است میتواند در روشن کردن و بازسازی جغرافیای تاریخی منطقه مورد استفاده قرار گیرد. البته برای هر چه بیشتر شفاف کردن جغرافیای تاریخی آذربایجان مطالعات گسترده در این زمینه و در مورد زبان آذری امری حیاتی است. زیرا که امروزه گروههایی در پی القای تاریخی غیرایرانی برای این منطقه بوده و به صورت بسیار ظریف به دنبال دامن زدن به برخی اختلافات ساختگی میان مردم این بخش از کشورها با سایر بخشها میباشد.
پینوشتها
1- معمولاً در گذشته این گونه مجموعهها توسط مالکان بزرگ تنظیم میگردید تا اسناد املاکشان به صورتی منظم در اختیارشان باشد.
2- در جداول مربوط به یافتهها سه منبع اصلی ذکر شده یعنی کتاب صفوه الصفا، 2 صریح الملک تألیف عبدی بیگ و 3 صریح الملک تألیف محمدطاهر میباشد. صریح الملک اول در دو نسخه کتابخانه ملی و دانشگاه تهران بررسی شده اما جز در یک مورد از نامها تنها به نسخه کتابخانه ملی ارجاع داده شده است.
منابع [پینوشتها]
- ابن بزاز، درویش توکل بن اسماعیل، صفوه الصفا، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات تابش، 1373.
- اتابکی، تورج، آذربایجان در ایران معاصر، ترجمه محمد کریم اشراق، تهران، توس، 1376.
- اصفهانی، محمدطاهر، صریح الملک، نسخه خطی دانشگاه تهران، میکروفیلم شماره 1655.
- باسورث، تاریخ سیاسی و دودمانی ایران (سال 614-390 ه.ق)؛ برگرفته از تاریخ ایران کمبریج، جلد پنج، گردآورده جی.آ.بویل، مترجم حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، 1379.
- بیک محمدی، حسن، مقدمهای بر جغرافیای تاریخی ایران، دانشگاه اصفهان، 1377.
- تری ج. جردن/ لستر روانتزی، مقدمهای بر جغرافیای فرهنگی، مترجمان: سیمین تولایی/ محمدسلیمانی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، 1380.
- شبلینگ، ژاک، جغرافیا چیست، ترجمه سیروس سهامی، انتشارات محقق، 1377.
- عبدی بیگ، زینالعابدین، صریح الملک، نسخه خطی، کتابخانه ملی تهران، شماره 2734/ف.
- حافظ نیا، محمدرضا، جغرافیای سیاسی ایران، تهران، سمت، 1381.
- فرید، یدالله، سیر اندیشه در قلمرو جغرافیای انسانی، تبریز، انتشارات دانشگاه تبریز، 1374.
- لطفی، مریم، کارکرد سیاسی، اجتماعی و مذهبی بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی در عصر صفویان، پایانامه کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا، 1385.
- منشی، اسکندربیگ، عالم آرای عباسی، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، دنیای کتاب، تهران 1377.
- مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، تصحیح گای سترنج، تهران، دنیای کتاب 1362.
به اشتراک گذارید: