۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه

مهتا (موتا) که برای دفاع از وطنش در برابر اعراب اشغال گر ایستاد

پس از ظهور اسلام که اعراب به ایران حمله کردند، با شکست سنگین خسروپرویز سلسله ی ساسانیان سقوط کرد و با گسترش روز افزون دین اسلام در خاک ایران، اعراب نفوذی صد چندان به ایران پیدا کردند و سرتاسر سرزمین ایران به دست اعراب افتاد.اما یکی از مناطقی که سرسختانه در مقابل هجوم اعراب ایستادگی نمود، شمال ایران و به ویژه سرزمین گیلان بود. . در رشته کوه های جنوبی دریای کاسپی مردمانی که آنها را کاسها ، کادوس ها و آمارد ها (ساکنان گیلان و غرب مازندران امروزی) و تپوریان( ساکنین مازندران شرقی و مرکزی امروزی) تشکیل می دادند برای دفاع از وطن و استقلال خود اعراب (نه تنها اعراب بلکه تمام مهاجمان تاریخ این سرزمین) را به سرزمین خود راه ندادند و با تمام وجود و بمانند همه ی تاریخ گذشته خود استقلالشان را حفظ کردند. پس از چندی تپوریان با اعراب صلح نمودند ولی دیلمیان برخلاف تپوریان در دفاع از وطن و مقابله با اعراب بسختی ایستادگی نمودند و به دلیل پیش بینی برنامه های یورشی اعراب، به زندگی آزاد در کوهستان خود اکتفا نکردند و در فرصتهای مناسب بر اعراب تاخته و تا پای جان سعی نمودند که آنها را از خاک ایران بیرون برانند.
نخستین جنگ دیلمیان با تازیان بنا به روایتی معروف در سال 22 هجری تو سط موتا سردار یا پادشاه دیلمی بود. مهتا یا موتا سردار بزرگ دیلم که از جانب گیل گیلانشاه (معروف به گاوباره که فرزند گیلانشاه بن فیروز از سلسله گاوبارگان یا گابرگان که تختگاهش فومن بود) به مقام مرزبان پتشخوارگر منصوب شد که این در زمان پادشاهی یزدگرد سوم بود. مهتا پس از جنگ نهاوند که تازیان آنرا "فتح الفتوحش" خوانده اند، سخت متأثر شد و تصمیم گرفت تازیان را از کشور ایران براند. نیت خود را با فرماندهان کل سپاه ایران که فرخان زیبندی ، سردار سپاه ری و اسفندیار فرخزاد (برادر رستم، سپهسالار معروف ایران بودکه چندی پیش در جنگ قادسیه به دست تازیان کشته شده بود) سردار سپاه آذربایگان در میان گذاشت و آنان را به همکاری دعوت کرد. آنان نیز این دعوت را پذیرفتند. اما سپهسالاری همه این لشکر و فرماندهی جنگ به عهده موتا پیشوای دیلمیان بود. آنان با هم متحد شدند و فرماندهی مهتا -که مقام مرزبانی پتشخوارگر بود- را پذیرفتند و به تمرکز نیروها در حوالی دشتبی(دستبی یا دشتپی) و تقسیم وظایف پرداختند و همگی آماده یورش به تازیان شدند.
در این هنگام حکمرانی همدان بر عهده نعیم بن مقرن بود و بنا داشت پس از تحکیم موقع خود به سوی ری بتازد و آنجا را تصرف کند. در این هنگام یزدگرد غرب ایران را رها کرده و واگذار کرده بود. نعیم بن مقرن که آمادگی و گرد آمدن این لشکرها را شنید ، به سختی هراسناک شد و نامه ای به عمر خلیفه دومشان نوشت. وی با تمام قوایش از همدان گریخت و مهتا نخستین حمله را به قوای تازیان در دشت «دستبی(دشتبی)» انجام داد. در ناحیه «واجرود» و به روایتی در منطقه «داکان و جرندف» که بین قزوین و همدان واقع است جنگیسخت در گرفت که طبری در توصیف این جنگ در کتابش می گوید در سختی بزرگی، تلفات و جانکاهی کمتر از جنگ نهاوند نبود. افراد زیادی از دو قوا از دست رفتند که از جمله آنها مهتا فرمانده کل قوای سه گانه ایرانیان و امیر دیلمیان بود که بر سر ایمان خود و میهن پرستی به خاک افتاد تا خاک میهن را به مهاجمان ندهد.( البته به روایتی دیگر در ابتدا این جنگ را مهتا و یارانش به سود خویش به پایان بردند و تازیان را در محاصره قرار دادند. ولی نعیم بن مقرن با رشوه دادن و خریدن یک قوم کوچک نیروهای خود را در یکی از شبها به پشت نیروهای ایرانی رساند و با باز کردن آب سد در سرمای اوایل زمستان موجب کشته شدن مهتا شد).
کشته شدن مهتا باعث شد کهسپاه ایران تاب ایستادگی نیاورده ، به سرعت پراکنده شوند و هر دسته راه ولایت خود پیش گرفت.لشکریان فرخان زیبندی به سوی ری و لشکریان اسفندیار فرخزاد به جانب آذربایجان راه پیش گرفتند. جنگجویان دیلم نیز عقب نشینی کرده و در ناحیه «ابهررود» به تجدید قوا پرداختند و به خاطر میهن و به یاد مهتا دوباره آماده پیکار شدند و به جنگ پرداختند و البته این نبرد نیز چاره ای درپی نداشت و به پیروزی اعراب منتهی شد. تازیان به فرماندهی عتبة بن قرمد و بشیر بن عبدالله فرصت یافتند به دنبال سپاه اسفندیار به سوی آذربایجان برانند. در این ماجرا اسفندیار به چنگ تازیان افتاد که از اطلاعاتش در جنگهای بعدی استفاده شد. فرخان نیز با اعراب به کنار آمد. اما دیلمیان به فرمان پادشاه گیل گیلانشاه به جنگهای دفاعی و یورشی ادامه دادند.گرچه این جنگ به شکست منتهی شد و سردار دیلمی به خون غلتید، ولی نام دیالمه و رشادتها و دلیری های آنان را برای همیشه در تاریخ ایران پر آوازه و ماندگار ساخت. از وقایع جالب دوران جنگ دیلمیان با تازیان گفتگوی حجاج با نمایندگان دیلمی و تهدید آنها است. زمانی که او نقشه تهیه شده از دیلمستان را به سفیران دیلمی نشان داد و فتح سرزمین دیلم را کاری آسان خواند آنان در پاسخ گفتند: "نقشه درستی از شهرهای ما کشیده اند، جز این که نقشه کشان چهره سوارانی را که از این گردنه ها و کوه ها نگهبانی می کنند نکشیده اند و تازه پس از این که در جنگ با آنها رو به رو شدی، آنان را خواهی شناخت."
دژ قزوین پس از چند بار زد و خورد بین اعراب و ایرانیان سرانجام در زمان خلافت عثمان فتح و به عنوان پایگاه و یک شهر مرزی مورد توجه اعراب قرار می گیرد تا بتوان برای حمله به دیلم و سرکوب شورشهای منطقه از آن بهره بجویند. اعراب و دستگاه خلافت برای آنکه بتوانند بر سراسر ناحیه دیلم دست یابند به منظور تقویت نیروی خود در قزوین دست به تبلیغات علیه دیلمان زدند. بدین سان تا اواخر قرن سوم میان دیلمیان و مسلمانان جنگ برقرار بود و این جنگ ها بیش از دویست و پنجاه سال به طول انجامید. پس از سقوط دولت "آل گاوباره" در سال 142هـ.. ق. منطقه رویان، مرز شرقی گیلان تا مدت ها تحت سلطه اعراب بودتا وقتی که امیران و شهریارانی چونونداد هرمز،مردآویج و آل بویه از آنها برخاستند و بر اعراب مستولی شدند و خلیفه وقت را به زیر افکندند و خلیفه ای فرمان بردار را دست نشانده خود کردند.
به گزارش تاریخ نویسان، گیلان تنها منطقه ای از ایران بود که تازیان هرگز نتوانستند آنرا فتح کنند که سرمشق فداکاریهای دیلمیان همان تعرض و دفاع مهتا بوده است. بر خلاف تمام نقاط دیگر ایران ( و جهان) فقط هنگامی که به خواست و اراده ی خود اسلام را پذیرفتند اعراب توانستند به این منطقه وارد شوند و جالب اینکه از آن پس دیلمستان به مأمن و پناهگاهی برای علویان و پایگاه محکمی برای اسلام مبدل گشت و این خود گویای این مطلب است که دیلمیان هرگز اسلام ستیز نبوده اند بلکه در مقابل اعراب به عنوان مهاجمان سرزمین خود به جنگ می پرداختند تا بمانند همه ی تاریخ آزاد و مستقل بمانند. (نخستین علوی که رابطه با دیلمیان پیدا کرد " یحیی بن عبدالله " از نوادگان امام حسن بن علی و برادر نفس زکیه بود که در سال 175 ه. ق. در زمان خلیفه هارون الرشید به دیلمستان پناه آورد. دو برادر یحیی بنامهای محمد و ابراهیم در زمان منصور یکی در مدینه و دیگری در بصره شهید شده بودند. منصور ، عبداله پدر یحیی را با چند تن از عموهایش در زندان با شکنجه کشته بود.)
به نظر میرسد نام حقیقی سردار آن روزگار گیلان « مهتا » بوده که عرب آن را « موتا » دانسته و در اشعار و روایات یا تاریخ به همان صورت موتا ثبت شده است.
به هر حال سردار مهتا یا موتا کسی بود که در راه دفاع از وطنش برخواست اما آن گونه که باید نامش را ارج ننهادند. نام و یاد مهتا و مهتاهایی که به خاطر میهن به خاک افتادند گرامی و پاینده باد.
در پایان شعری از فخرالدين اسعد گرگاني که در آن به شرح شکوه ديلمستان و دلیری و شجاعت مردمان آن پرداخته و می گوید:
ز قزوين در زمين ديلمان شد ------ درفش نام او بر آسمان شد
زمين ديلمان جايي است محكم----- بدو در لشگري از گيل و ديلم
بتازي شب از ايشان ناوك انداز ------ زنند از دور مردم را به آواز

گردآوری و تحقیق: گروه تحقیق و تاریخ سیاهکل دات کام
منابع:
كتاب "مسالك و ممالك ابن خرداذبه"
كتاب "تدوين رافعي"
كتاب "گزيده اي از تاريخ بلوك دشتابي"تاليف فرهادسماواتي
کتاب "تاریخ خانی" نویسنده: علی بن شمس الدین بن حاجی حسین لاهیجی گردآوری: افشین پرتو
سازمان میراث فرهنگی استان گیلان
به اشتراک گذارید:

. Balatarin . Azadegi . Donbaleh . Risheha . Sabzlink . Cloob . Khabarnet . Digg . Delicious . Friendfeed . Addthis to other . Cloob . Oyax . Stumbleupon . Twitter . Facebook . Email To: . Reddit . Subscribe to Feed