این پیکره را از شماره 24 بهمن ماه 1324 روزنامه آذربایجان ،ارگان فرقه استالین ساخته گرفته ام...عکسی از استالین و تیتری شرم آور ...بویوک ئولکه نین ،بویوک رهبرینین ،بویوک نطقی !!!!...نطق بزرگ رهبر بزرگ ،کشوری بزرگ !!!...به راستی کدامین جملات بیش از این تیتر نشان از این واقعیت تلخ دارد که فرقه استالین ساخته بود و مرید این بزرگترین خون آشام تاریخ سده بیستم !؟این عکس و این تیتر مشتی نمونه خرواری است آکنده از دروغ و فریب و مزدوری بیگانه...کافی است بررسی کوتاهی در شماره های گوناگون این روز نامه از شهریور 1324 تا آذر ماه 1325 انجام دهید و از محتوای استالین ستای گردانندگانش مشمئز شوید ...در کنار عکس های سرکردگان فرقه زیر بیرق شوروی و استالین و لنین !!!و چیست این بزرگی که با این واژه های چاپلوسانه از سوی ارگان رسمی فرقه ستایش شده است !؟(برای بزرگ دیدن تصویر کافیست بر روی ان کلیک کنید)
امروز پس از گذشت چندین دهه از بنیاد فرقه دموکرات آذربایجان و مهاباد ،راز های مگو و اسناد آرشیوی شوروی سابق ،به میزان گسترده ای آشکار و انتشار یافته اند و روشن شده ،فرقه ها جریانی استالین ساخته بودند و به هدف جدایی آذربایجان و کردستان از ایران...و پیشه وری و قاضی محمد در بنیاد آنها کوچکترین نقشی نداشتند ...دکتر جمیل حسنلی ،استاد تاریخ دانشگاه باکو ،بخش های بزرگی از این اسناد آرشیوی را در قالب دو کتاب ارزنده به چاپ رسانده و منتشر نموده است...
مردم ایراندوست آذربایجان ،این نوشتار ها و عکس ها و چاپلوسی های ایران ستیزانه را دیدند و بر آشفتند..همین اسناد نشان می دهد که مردم مظلوم آذربایجان ،چه مقاومت بزرگی را در برابر فرقه استالین ساخته بر پا کردند و به هیچ روی در برابر منویات نوکران استالین سر فرود نیاوردند...و کمتر روزی بود که خیابانهای تبریز و ارومیه و زنجان و اردبیل شاهد تیر باران شدن و بدار کشیده شدن مظلومانی نباشد که گناهی جز ایران خواهی و تسلیم نشدن در قبال مطامع بیگانه پرستان نداشته باشند.... که برای ایرانی آذربایجانی یکپارچگی سرزمینی و شرف ایرانی آذربایجانی مهم بود و نه اسفالت یکشبه چند خیابان و کوچه و رادیوی باقروف اهدا کرده و مثلا دانشگاهی که استادانش چند قفقازی کمونیست بدون تحصیلات دانشگاهی باشد در ساختمان دانشسرای عالی تبریز که سالها پیش از فرقه بنیاد شده بود...و به هنگام فرجام تلخ فرقه استالین ساخته ،همین مردم بودند که ایادی استالین و ارتش سرخ بویوک رهبر و بویوک داهی،استالین بزرگ !!؟؟؟ را به یاری سنگ و چوب و چند برنوی شکسته ،به زانو در اوردند و حماسه ستار خانها و باقر خانها و خیابانی ها و بابک ها را زنده کردند ...در زمانه ای که هنوز هیچ خبری از ارتش ایران نبود و به همت دست خالی و خشم همین مردم ،پیشه وری و یارانش به شوروی بویوک داهی گریختند تا تاوان مزدوری بیگانگانگان را بدهند و اسناد نشان می دهد که فراریان شوروی تاوانی بس سنگین تز از آنهایی دادند که نخواستند و یا نتوانستند به سرزمین ارباب بزرگ فرار کنند.. و کیست که نداند بزرگترین تاوان را پیشه وری داد...کمونیست با سابقه ای که در بنیاد فرقه هیچ نقشی نداشت و چون مترسکی در راس جریانی قرار داده شد که در تکوین اش کمترین نقشی نداشت و خود شاهد بود که یاران کمونیست دوران جنگلش چگونه پس از فرار به شوروی از سوی استالین بزرگش سلاخی شدند !!!!..اینها را می دانست ،اما عبرت نگرفت و از رهبر داهی و دموکرات سخن راند و بد فرجام شد..پیشه وری اگر چه از کمونیستهای سابقه دار بود اما تا سال 1324هیچ تکاپوی ضد ایرانی نداشت…روزگاری در اران و قفقاز در نشریه ای بنام اذربایجان جز لاینفک ایران قلم می زد و پس از شهریور بیست روزنامه اژیر را منتشر میکرد که دید گاه های ان اگر چه چپ، اما ایراندوستانه بود.پیشه وری پس از سفری به باکو اسیر سیاستهای استالین و باقرف شد و سرانجام پس از شکست جریان فرقه به باکو گریخت و چون از کرده خود پشیمان بود در اثر تصادف مشکوکی در گذشت…اگر چه کارنامه نهایی پیشه وری در پایان بد فرجام بود اما با هیچ تحلیلی جریان کنونی تجزیه طلبی نمی تواند خود را پیرو پیشه وری بداند..در کادرهای اداری فرقه بسیاری از ارامنه عضویت داشتند اما جریان کنونی پانترکیسم بر اساس پیروی از سیاستهای باکو وجریانهای افراطی حزب حرکت ملی ترکیه بشدت ضد ارمنی است…دیگر انکه پیشه وری در همان زمان از پانترکیسم نفرت داشت و بارها نسبت به دخالت انکارا هشدار داد…..سرانجام فرقه با قیام مردم اذربایجان در هم شکسته شد و اینک پانترکیسم که همواره بر طبل نادانی میکوبد سعی دارد تا انتقام مردم از کادر های فرقه را که انعکاس دهنده وابستگی فرقه به شوروی بود در قالب کشتاری انبوه توسط ارتش ایران جلوه دهد!!!…و بر کشتار مردم اذربایجان در زمان دولت فرقه استالین ساخته چشم بندد…بی انکه بخواهیم نقش ارتش ایران را در ان روزگار فراموش کنیم بایستی بدانیم که ارتش زمانی به تبریز و دیگر شهر های اذربایجان رسید که مردم قیام کرده و فرقه را وادار به فرار به شوروی کرده بودند…این نکته نیز شنیدنی است که ریاست ارتش اعزامی به اذربایجان با تیمسار هاشمی بود که داماد باقر خان بود..دختر باقر خان به همسرش اصرار می کرد که میبایستی شما نخستین کسی باشی که در ازاد سازی اذربایجان نقش دارد..در غیر این صورت بایستی من را طلاق دهی..براستی که دختر باقر خان بایستی این گونه باشد….
نوشته.علی عجمی اذرابادگانی ایراندوست..4 ابان 1390
به اشتراک گذارید: