۱۳۹۵ مهر ۲۱, چهارشنبه

"پرشیا" از کی "ایران" شد؟

پاسخی به تیتر هدفمند سایت پارسینه با کوشش هژیر تهرانی
وبسایت پارسینه که محافل قوم گرا در آن دارای نفوذ بسیاری هستند درتاریخ: ۲۹ فروردين ۱۳۸۹ مقاله ای اختصاصی با برشی ناقص و جعلی جهت نیل به اهداف قومی  بر روی خروجی فرستاد  که بعد از گذشت چند سال همچنان توسط گروه های ضد ایرانی جهت ایجاد شکاف در  بین ایرانیان باز نشر میشود


جنگ روانی رشته ایست بسیار پیچیده و پر از تاکتیکهای ظریف و مرموز.در کنار یکی از شاه بیتهای اصلی آن مبنی بر این که دروغ هر چه بزرگتر ، باور کردنش نیز آسانتر (که به دکتر یوزف گوبلز وزیر تبلیغات آلمان هیتلری نسبت می دهند ) ، برای خورانیدن یک دروغ و مغالطه و تاثیر بخشی آن در بین توده های مردم از روشهایی ساده و کم هزینه اما موثر کار می گیرند.
همه می دانند که عموم مردم این روزها بسیار گرفتار بوده و فرصت خواندن یک متن کامل تا آخرش را ندارند. از این رو انتخاب تیتر و عنوان مناسب بسیار بسیار موثر است.
2- در همین راستا به راه اندازان جنگ روانی برای پخش یک دروغ از تیترهای دوپهلو استفاده می کنند که به قول معروف " نه سیخ بسوزد نه کباب" . هم مغالطه آنها پخش شود هم از اتهام جعل در دادگاه مبری باشند.
3- مدتها بود که با یک برش مشکوک منتسب به شادروان سعید نفیسی دانشمند بزرگ و وحدتگرای ایران که مدعی بودند در روزگار خودش در روزنامه اطلاعات چاپ شده روبرو بوده و تقریبا یقین داشتم که " تیتر آن جعلیست " .  
این تصویر از بریده روزنامه اولین بار توسط سایت پارسینه منتشر شد

بنده کمترین عمریست که خاک کاغذ خورده ام. هم با انواع مطبوعات هم با انواع کتابهای نشر شده در ایران آشنایی نسبی داشته ام. روزی روزگاری با بسیاری از ناشرین مطرح کشور نیز ارتباط روزانه داشتم. این است که با یک نگاه به یک نوشته چاپی میتوانم تا حد زیادی اصالت آن را با توجه به ظواهر امر و دوره چاپ اثرتشخیص دهم.
الغرض ، تیتر این نوشته منسوب به نفیسی علاوه بر برخورداری از صفات لازم برای مغالطه در یک جنگ روانی ، از نوع لتراست یا فونتی برخوردار بود که در دهه 1350 خورشیدی ایران رایج بوده نه فونت و لتراست عربی مآبانه یک روزنامه قدیمی ایران به نام اطلاعات در دهه 1310 خورشیدی ! 

امروز فرصتی شد تا به لطف دوستان سری به آرشیو روزنامه اطلاعات زده و ضمن پیدا کردن مقاله سعید نفیسی با دوربین خود نیز عکسی از آن بردارم. سایه افتاده بر روی متن نیز سایه دست بنده است . همان گونه که در عکس دست چپ ملاحظه می فرمایید صفحه بندی روزنامه چاپ شده در دی ماه 1313 خورشیدی به کل با پیکر بندی و تیتر جعلی برشی از روزنامه که توسط بدخواهان ایران در حال پخش بوده و آن را به عنوان روزنامه اصلی دی ماه 1313 قالب می کنند ، تفاوت کلی دارد. 


عنوان تیتر این است : " نام دو هزار و دویست ساله " و نه " زین پس همه باید کشور ما را به نام ایران بشناسند. " گو این که نفیسی در تمام این متن به درستی عنوان کرده که مردم و دولتهای ایرانی در همه دوره ها از نام ایران کار گرفته اند نه پرشیا یا پرسیس و غیره.
خطابم به جاعلان و مغالطه گرانیست که فکر کرده اند اگر دنیا را آب ببرد ما را هم خواب می برد. به قول نیاکان ما در تهران قدیم " لاف در غربت و گ ... در بازار مسگرها " . به عبارت مودبانه تر و کلاسیکتر : هر بیشه گمان مبر که خالیست / شاید که پلنگ خفته باشد! "
سند دوم سالهاست برخی از دوستان ما به پیروی از بعضی مطالب خلاف واقع و مغالطات پاره ای از تاریخ نویسان چنین باور کرده اند که کشور ایران تا سال 1935 ترسائی نامی دیگر داشته و این نام به کار گرفته شده از سوی بیگانگان از جانب خود دولتها و مردم ایران نیز به کار گرفته می شده است! 
این دوستان برای مدعای خود به دو سند اشاره می کردند : 1- نوشته ای از سعید نفیسی در دی ماه 1313 و 2- نامه ای از وزارت خارجه ایران که در آن از همسایه شرقی برای به کار گیری نام ایران " درخواست " و " کسب اجازه " شده بوده است.
گرچه به موجب اصول علم حقوق ، آوردن سند و گواه با مدعیست ، اما به منظور آسانتر کردن کار ، خود پیشگام شده و سند دوم در رد ادعاهای مطرح شده را ارائه می کنم.
 اصل مقاله چاپ شده نفیسی در روزنامه اطلاعات ایران دردی ماه سال 1313 را به مشاهده دوستان گذاشتم و خدا را شکر که همه دیدند تیتر آن نه تنها آن چیزی نبوده که با لتراست به کارگیری شده و رایج در چهل سال پس از آن روزنامه تهیه شده که بر عکس، وی از نام ایران به عنوان نامی دو هزار و دویست ساله یاد کرده بوده است.
اینک سند دوم را نیز به مشاهده دوستان گرامی می گذارم. همان طور که مشاهده می شود وزارت خارجه وقت ایران نه تنها برای اثبات حق تاریخی و ملی ایرانیان و به کار گیری نام همیشگی از سوی آنها و دولتهایشان از هیچ کشور و دولتی اجازه نگرفته که بر عکس در یک نامه یکسان ( سواد متحد المآل ) خطاب به مأمورین خود در همه جای دنیا دستور داده که خارجیان باید از نام مورد استفاده مردم ایران در طول تاریخ یعنی همان ایران کار بگیرند نه پرشیا و غیره .
در صفحه اول این نامه می بینیم که چنین نوشته است : 


" ...اقداماتی به عمل آید که من بعد همان طوری که در فارسی کتبأ و لفظأ مملکت خودمان را " ایران " و مردمان آنرا ایرانی می گوییم و می نویسیم ( یعنی این کار مربوط به آن سال 1313 نبوده بلکه همیشه پیش از آن نیز وجود داشته است ) ، در لفظ و کتابت خارجی نیز ایران و ایرانیان بگوئیم." 
بنابراین می بینیم که هیچ نامه و درخواستی مبنی بر تغییر نام کشور در خود آن کشور و از سوی حاکمان آن مطرح نشده و بر عکس به خارجیان امر شده که از نام به کارگیری شده مردم در طول تاریخ یعنی ایران کار بگیرند.
متن این نامه دو صفحه ای وزیر خارجه وقت ایران یعنی سید باقر کاظمی که از سالهای 1312 تا 1314 در این منصب بود ، در دسترس دوستان قرار می گیرد.
ایران از زمان باستان ایران نامیده می شد و ایران شهر گفته می شد. اما یونانی ها هنگام آشنا شدن با ایران به آن پرشیا گفتند و بعد به رومی ها و اروپاییان ابن ارث رسید. در تمام قراردادهای کشوری در قسمت قرارداد کشور ایران نام ایران و در قسمت فرنگی نام پرشیا به چشم می خورد. رضا شاه در واقع خارجیان را مجبور کرد که به سرزمین ایران همانند خود مردم ایران نام رو به کار ببرند. پاینده ایران...
بسیاری کشورها چنین هستند به طور نمونه یونانی ها کشور خود را هلاس می نامند . یا روم از 150 سال پیش شد ایتالیا...پس آیا باید گفت یونان باستان یا روم باستان نبوده؟!! به طور یقین خیر.
ایران نامی است به بلندای تاریخ.
شاید پرداختن به معنا، تاریخ و پیشینهٔ آن از نظر خوانندگان گرامی کاری تکراری و غیر ضروری باشد چرا که بسیاری پیش از این به تفصیل به جنبه‌های مهمی از آن پرداخته‌اند. اما آن چه که نگارنده را بر آن داشته که به نوشتن چند سطری بپردازد، تحرکات و اقدام‌هایی است که مدتی است از بیرون مرزهای سیاسی کنونی کشور آغازیده و در صورت عدم مقابله بیم آن می‌رود که شوربختانه پس از تغییر ذهن و فکر بسیاری از باشندگان برخی کشورهای همسایه که تا صد و اندی پیش هم پیوند سرزمینی با باشندگان ایران سیاسی داشتند، به صورتی خزنده میان اندک جوانان احساساتی و کم مطالعهٔ استان‌های مرزی کشورمان نیز رسوخ کند.
نگارنده گرچه به صلابت ایران باور دارد اما در عین حال معتقد است که نمی توان در برابر این روند خزنده و خطرناکی که به برخی شبکه‌های ماهواره ای نیز در پراکندن آن دست دارند و نشان از آفندی همه جانبه و برنامه ریزی شده به کیان تاریخ و موجودیت این سرزمین کهن دارد، ساکت بود چرا که بیم آن می رود در آینده ای نه چندان دور بر ذهن برخی دیگر از هموطنانمان نیز اثر بگذارد. بی گمان چاره چنین کاری فرهنگیست و خوشبختانه تاریخ و فرهنگ سترگ ایران آن قدر ریشه دار هست که بتوان با تکیه بر آن به دودلیها درباره آن پاسخ بایسته داد.
خاستگاه این ناراست پراکنیها تاریخی را بی گمان باید سیاست تدوین کتب تاریخی و درسی در کشورهای همسایه مانند جمهوری اران (آذربایجان) دانست که به دلایل سیاسی منکر وجود نام ایران سیاسی تا هشتاد و اندی سال پیش بوده و به خوانندگان چنین القا می کنند که کشور ایران قبلأ «فارس» یا «پرشیا» نام داشته و پادشاه وقت در سال 1936 میلادی زمان رضا شاه نام آن را به ایران تغییر داده است! همین یک نمونه از سکه نادریکه صده ها پیش از رضا شاه سلطنت ایران را در دست داشت پاسخی به چنین مهملاتی میباشد 
نام ایران ضرب شده بر سکه نادر شاه افشار سکه ضرب شده دوره افشاریان نوشته روی سکه: سکه بر زر کرد نام سلطنت را در جهان / نادر ایران زمین و خسرو گیتی ستانسال ضرب : از 1148 تا 1159 هجری قمری ضرب شهر های : اصفهان ، تبریز ، تفلیس ، مشهد ، شیراز

البته ایران با موجودیت سیاسی‌اش همیشه دارای یک مرز و بوم یا پایتخت و مرکزیت سیاسی ثابت نبوده و مرکز ثقل سیاسی آن بارها در طول تاریخ در فلات ایران جابجا شده است؛ اما این نام علیرغم همه کشاکشهای روزگار و پست و بلندیهای تاریخ، خود را زنده و پابرجا نگاه داشته است با رجوع به متون شعر پارسی در اشعار شاعران فلات ایران، با این نام از گاه کهن بر ‌می‌خوریم.
در وندیداد، اشاره به «ایرانویچ» و کوچ (ایرانی‌ها) هاست که به بیش از 13 هزار سال پیش می‌کشد.
لازم به ذکر است که اشاره به ایران در اشعار، بسیار بیش از نوشته حاضر بوده و پرداختن مفصل‌تر بدان فضای نوشتاری جداگانه‌ای می‌طلبد که به دلیل فضای محدود نشریه، ناگزیر از اشاره‌ای مختصر به مصداق «مشت نمونه خروار» می‌باشیم:
1- ابوعبدالله رودکی سمرقندی شاعر نامدار ایرانی که در زمان سامانیان می‌زیسته خطاب به ابوجعفر احمد بن محمد سامانی چنین می‌سراید:
خسرو بر تخت پیشگاه نشسته شاه ملوک جهان امیر خراسان
شادی بوجعفر احمد ابن محمد آن مه آزادگان و مفخر ایــران
جالب است که منوچهری دامغانی هم کمی بعد در ستایش سلطان محمود غزنوی رقیب و دشمن سامانیان چنین می‌سراید:
ای سپاهت را سپاهان رایتـت را ری مکان ای ز ایـران تا به تـوران بنـدگانت را وثاق
2- منوچهری دامغانی شاعر سده پنجم خورشیدی باز هم در اشعاری دیگر به ایران می‌پردازد:
زود شــود چـون بهـشت، گیــتی ویـران بگـــذرد این روزگـار سخــتی از ایــران
و
خواست از ری خسرو ایران مرا بر پشت پیل خود ز تو هرگز نیندیشید در چندین سنین
لازم به توضیح است که منوچهری بیت دوم را در مورد سلطان محمود غزنوی سروده است.
بنابراین ثابت می‌شود که سلطان غزنوی فرمانروای ایرانی بوده که از سپاهان و ری تا غزنه و بیشتر از آن را در بر می‌گرفته است. این نکته باید قابل توجه آنهایی باشد که با نوعی لجاجت سیاسی سعی در روبرو کردن نامهایی چون آریانا و خراسان در برابر ایران دارند.
3- سعدی شیرازی در باب اول بوستان در وصف عدل و تدبیر و رای ضمن اشاره به دارا چنین سروده است:
بگـفت ای خـداوند ایران و تور که چـشم بد از روزگار تــو دور
من آنــم که اسـبـان شه پرورم به خـدمت بدین مـرغزار اندرم
وی هم چنین سروده است:
تو کافتاب زمینی به هیچ سایه مرو مگر به سایه دستور و مفخر ایران
4 - مسعود سعد سلمان میفرماید:
به هر شهری که بگذشتی به آن شهر این خبر ده که آمـــد براثر ایــنک رکـاب خســرو ایـران
5 - فخر الدین اسعد گرگانی شاعر قرن پنجم هجری که در زمان سلجوقیان می‌زیست، در منظومه ویس و رامین چنین می‌سراید:
ز هر شهری سپه داری و شاهی ز هر مرزی پری رویـی و ماهی
گزیده هر چه در ایران بـزرگان از آذربـایگـان و ری و گـرگان
چو بــهرام و رهـام اردبیــلی گشـسب دیلـمی شاهپور گیلی
جالب است که وی در ابیات بعدی نیز اصفهان، خراسان و قهستان را چون آذربایگان و ری و گرگان بخشی از کُل بزرگتری به نام «ایران» نام می‌برد.
6 - نظامی گنجوی شاعر مشهور ایرانی که در شهر گنجه در شمال غربی ایران بزرگ می‌زیسته و در اواسط قرن بیستم به دست حکومت شوروی و امروز به دست حکومت بادکوبه قلب هویت گردیده، ممدوحش شروانشاه را در کتاب «لیلی و مجنون» سبب نظم کتاب خوانده و وی را «شهریار ایران» می‌خواند:
ایــن نـامه نغــز گفــته بهتر طاووس جـــوانه جفتــه بهتر
خاصـه ملکی چـو شـاه شروان شـروان چـه که شهریار ایران
وی بارها در اشعارش از ایران نام می برد.به طور مثال یکی از ابیات مشهور وی در اینباره از قرار ذیل است:
همــه عالم تـن اســت و ایــران دل نیست گویــنده زین قیاس خجل
به غیر از بیت مشهور مذکور، ابیات دیگری از وی درباره ایران به ویژه در هفت پیکر و شرفنامه نیز وجود دارد:
لیکـن ایرانیان به زور و به شرم نرم کــردندم از نـوازش گرم
شـد آراسـته ملـک ایـران بدو قوی گـشت پـشت دلیران بدو
***
به خود نامدم سوی ایران ز روم خدایـم فرستاد از آن مرز و بوم
***
نه بر جنگ از ایران زمین آمدیم به مهمـان خاقـان چین آمدیم
***
کز آمـد شد شـاه ایـران و روم برومـند بـادا همـه مـرز و بـوم
محمد بخش آشوب، نادر را «شاهنشاه ایران» می‌خواند:
چو نادر شـهنشاه ایـران زمین به اقـبالش ادبـار آمــد یقیـن
7 - از جمله اشعاری که در موضوع ایران سروده شده، قطعه‌ای است از حزین لاهیجی، شاعر سدهٔ دوازدهم هجری با نام «صفتِ ممالکِ بهشتنشانِ ایران» که در آن چنین به نام ایران اشاره شده است:
بهشـتِ برین است ایرانزمین بسیطش سلیمان وشان را نگین
بهشـتِ برین باد جـان را وطن مبادا نـگین در کـفِ اهــرمـن
8 - حکیــم میسری که در قـرن چهارم هجری میزیسته در دیباچه ی کتاب «دانشنامه» چنین در وصف ایران میسراید:
چو بـر پیوستنش بر، دل نهادم فراوان رایهـا بــر دل گـشادم
که چون گویمش من تا دیر ماند و هر کـس دانــش او را بــداند
بگویم تازی ار نه پــارسی نغز ز هـر در مـن بگـویم مایه و مغز
وپس گفـتم زمین ماست ایران که بیش از مردمانش پارسیدان
9 - صائب تبریزی چنین سروده است:
از رعیت پیشـگان شاه، آباد است هند زینت ملک جهان را اهل ایران داده‌اند
10 - اسدی طوسی در ستایش سلطان محمود چنین میسراید:
از پرستیدن آن شاه که در ایرانشهر گــردنی نی که نه از منت او دارد بار
11 - و سرانجام حکیم توس، ابوالقاسم فردوسی که بیش از هزار بار نام ایران را در شاهنامه یاد کرده است.
بدین‌ترتیب در هنگامه‌ای که دستگاه‌های تاریخ جعل‌کنِ برخی از سرزمین‌های همسایه به راه انداخته و خوابهای شومی که پیروان ضد ایرانی امثال برنارد لوئیس برای تمامیت ارضی کشور ورجاوندمان دیده‌اند، مسئولیت حفظ کیان ایران در همه ابعادش نه تنها در عرصه نظامی که حتی در عرصه فرهنگی بر دوش همه دستگاههای متولی سیاسی، فرهنگی، ادبی و آحاد روشنفکران، پژوهشگران و دلسوزان این مرز و بوم قرار دارد.
چو ایران نباشد تن من مباد
پی‌نوشت‌ها:
دیوان رودکی سمرقندی، (1388)،موسسه انتشارات نگاه،چاپ پنجم،تهران.
آریانفر،عزیز(1391)،زمینه های تاریخی، جغرافیایی روندهای همگرایی در گستره ایرانستان، تارنمای خراسان زمین، جلد دوم، بخش نخست.
دیوان منوچهری دامغانی،(1390)، انتشارات زوار، تهران.
کلیات سعدی، (1386)،موسسه انتشارات امیرکبیر،چاپ چهاردهم، تهران
دیوان مسعود سعد سلمان (1391) انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
کلیات نظامی گنجوی،(1388)، انتشارات زوار، تهران،صفحات47، 335، 337،401،409
نام ایران در تاریخ ( 1394 )، جلال خالقی مطلق، تارنمای آذری ها
دیوان صائب تبریزی،(1392)، انتشارات نگاه، تهران.
به اشتراک گذارید:

. Balatarin . Azadegi . Donbaleh . Risheha . Sabzlink . Cloob . Khabarnet . Digg . Delicious . Friendfeed . Addthis to other . Cloob . Oyax . Stumbleupon . Twitter . Facebook . Email To: . Reddit . Subscribe to Feed

هیچ نظری موجود نیست: