در ایران از دوره مشروطه تا كنون زبان فارسی ذبان رسمی كشور است و بعد از وقوع انقلاب در قانون اساسی حق آموزش زبان مادری اقوام ساكن در كشور به رسمیت شناخته شده است. در اصل 15 قانون اساسی آمده است (استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در كنار زبان فارسی آزاد است.)اقداماتی برای تحقق این مهم تا كنون صورت گرفته ولی شایان توجه نبوده است.شاید علت اصلی آن ترس از طرح مسائل حاشیه ای قو مییت گرائی و خدشه دار شدن تمامیت ملی كشور است
سو استفاده از زبان مادری
بر
اساس تئوری های جامعه شناسی، عدم کارکردهای یک کنش اجتماعی در بستر فعالیت
های هدف گذاری شده، باعث بروز سرخوردگی و ایجاد ساختارهای دیگری می گردد
که لزوما معطوف به بستر و مولفه های اولیه نیستند.
اگر
چه تعاریف جامعه شناختی باید بر پایه چارچوب های نظری هر جامعه با
اختصاصات ویژه در نظر گرفته شود و اطلاق این تعاریف و نظریه های عام به
گونه ای صلب و کلیشه ای نتایج درستی بدست نمی دهد، اما سیر رویدادها و کنش
های جامعه ایران و اقوام آن در تاریخ، نشان داده سطح خواسته ها با توجه به
عدم کارکرد هدف ها، تغییر یافته و دیگرگون شده است. این تاثیر منفعل کننده و
بعضا استحاله کننده بخصوص در مورد کنش نخبگان، برای هدایت اقوام به سوی
اهداف مورد نظر، بسیار بیشتر دیده می شود.
”پل براس“ Paull Brass معتقد است، نخبگان قومی برای تامین منافع مورد نظر خود، به مسائل و گرایش قومی و قومیّت دامن میزنند. در جوامع شرقی با اختصاصات و ویژگی های جوامع چند قومی این گرایش هر چند اندک و با بازیگران محدود، بستر مناسب و بحران زا خواهد یافت. لازمه این حرکت و بحران زایی، ”هم هویت کردن“ بخشی از اقوام متشکله یک سرزمین و پرداخت شالوده ی جداگانه در برابر بخش های دیگر قومی می باشد. هم هویت شدن یک قوم در عناصر زبان و نژادگان و سرزمینی، لزوماً با ستیز با بخش های دیگر همراه بوده و برای اثبات هویت مستقل و جداگانه، ایجاد مرزبندی ها و ستیزه جویی ضرورت اساسی می یابد. موجودیت یک هویت تازه تعریف شده، تنها زمانی میسر خواهد گشت که با هویت دیگری دشمنی گردد تا وجود و چه بودی، معنای روشن و قابل قبول یابد. تا زمانی که ریشه های مشترک با اقوام دیگر وجود دارد و ریشه های مستقل پدیدار نگردد ”هم هویت شدن“ قومی سست و بی پایه خواهد گشت.
برای ایجاد و ساخت یک هویت جدید و دارای اختصاصات ویژه، باید از هویت دیگری جدا شد و ریشه های اتصال را مخدوش و زایل گردانید و در غیر اینصورت گرایش ایجاد شده کارکرد و عملکرد خود را نداشته و به مرور زمان میرا می گردد.به طور کلی ایجاد یک گفتمان و عملکرد قومی و بحران زا تنها در صورتی موفق خواهد بود که زمینه های مورد نظر بشدت پررنگ و موجه، و دارای اقبال عامه باشد.
بنابراین اگرچنانچه درگروه های گوناگون زبانی و مذهبی و یا حتی نژادی، عنصر نخبه بخواهد بدون توجه به تعاریف روشن و واقع گرایانه و دارای مصداق، اقدام به ایجاد همایش نماید،تنها خواهدتوانست موجی محدود بوجود آورد که لزوما متضمن دوام و پایندگی نمی باشد.پرداختن به حساسیت قومی مانند زبان تا زمانی که دارای عناصر هویت ملی وکشورشمول نباشد در ابعاد بسته و غیر فعال گرفتارخواهد شد.
”پل براس“ Paull Brass معتقد است، نخبگان قومی برای تامین منافع مورد نظر خود، به مسائل و گرایش قومی و قومیّت دامن میزنند. در جوامع شرقی با اختصاصات و ویژگی های جوامع چند قومی این گرایش هر چند اندک و با بازیگران محدود، بستر مناسب و بحران زا خواهد یافت. لازمه این حرکت و بحران زایی، ”هم هویت کردن“ بخشی از اقوام متشکله یک سرزمین و پرداخت شالوده ی جداگانه در برابر بخش های دیگر قومی می باشد. هم هویت شدن یک قوم در عناصر زبان و نژادگان و سرزمینی، لزوماً با ستیز با بخش های دیگر همراه بوده و برای اثبات هویت مستقل و جداگانه، ایجاد مرزبندی ها و ستیزه جویی ضرورت اساسی می یابد. موجودیت یک هویت تازه تعریف شده، تنها زمانی میسر خواهد گشت که با هویت دیگری دشمنی گردد تا وجود و چه بودی، معنای روشن و قابل قبول یابد. تا زمانی که ریشه های مشترک با اقوام دیگر وجود دارد و ریشه های مستقل پدیدار نگردد ”هم هویت شدن“ قومی سست و بی پایه خواهد گشت.
برای ایجاد و ساخت یک هویت جدید و دارای اختصاصات ویژه، باید از هویت دیگری جدا شد و ریشه های اتصال را مخدوش و زایل گردانید و در غیر اینصورت گرایش ایجاد شده کارکرد و عملکرد خود را نداشته و به مرور زمان میرا می گردد.به طور کلی ایجاد یک گفتمان و عملکرد قومی و بحران زا تنها در صورتی موفق خواهد بود که زمینه های مورد نظر بشدت پررنگ و موجه، و دارای اقبال عامه باشد.
بنابراین اگرچنانچه درگروه های گوناگون زبانی و مذهبی و یا حتی نژادی، عنصر نخبه بخواهد بدون توجه به تعاریف روشن و واقع گرایانه و دارای مصداق، اقدام به ایجاد همایش نماید،تنها خواهدتوانست موجی محدود بوجود آورد که لزوما متضمن دوام و پایندگی نمی باشد.پرداختن به حساسیت قومی مانند زبان تا زمانی که دارای عناصر هویت ملی وکشورشمول نباشد در ابعاد بسته و غیر فعال گرفتارخواهد شد.
در
خصوص مسائل قومی آذربایجان با توجه به اینکه هویت قومی آذری، جدای از عنصر
زبانی محاوره ای، دارای اختصاصات و ویژگی های درون ساختاری متفاوت از دیگر
اقوام ایرانی و تمامی کشور ایران نمی باشد، لذا تا کنون ساخت هویت
جداگانه، با مشکلات و موانع بسیار زیادی مواجه بوده است. وجود عناصر فرهنگی
و تاریخی و نژادی مشترک با سایر اقوام ایران باعث گردیده قوم گرایی در
گفتمان مسلط آذری ها زمینه رشدی اندکی یابد. چه اینکه همانگونه که پیشتر
گفته شد، پرداختن به حساسیت قومی آذری مانند زبان و حتی نژادسازی، حتی اگر
دارای حساسیت های آسیب پذیر و به ظاهر قابل پذیرش باشد، اما تا زمانی که
دارای عناصر هویت ایرانی و کشور شمول نباشد، بستر مناسب برای رشد نخواهد
یافت.آنچه که آشکار است فعالان قوم گرای آذری با در نوردیدن مرزبندی ها و
ایجاد یک مانیفست ستیزه جویانه، از ارزش محوری حرکت های اجتماعی و
آرمانخواهی مثبت فاصله بسیار گرفته و در وجه غالب آن حتی با نگاهی بشدت
بیگانه گرایانه خود را غیر موجه جلوه داده اند. تاریخ سازی هایی که به قصد
ایجاد هویت دیگر برای آذربایجان تدارک می بینند، به سان آنتیک سازی و عتیقه
سازی سودجویان غارت پیشه مانند گردیده است.
با توجه به این ملاحظات عمده، فعالان قوم گرای آذری(ترک زبان) که در وجه افراطی آن پانترکیست نامیده می گردند به صورتی نظری و تئوریک، اهدافی را مد نظر قرار داده و برای نیل به آن اهداف بسترهایی را ضروری می دانند که بدون مهیا شدن آنها اساسا اهداف اصلی دست نیافتی خواهد بود. ارزیابی این بستر و مولفه ها و شکست پرنسیپ های آن، گام های ذیل را مشخص می نماید:
۱- ایجاد تجزیه فرهنگی ، نظری و هویتی
۲- سپس ایجاد تجزیه ارضی و توجیه مفاهیم جدایی طلبانه
۳- ایجاد و ساختن یک دشمن کاذب بنام قوم فارس که زبان آن فارسی بوده ودیگر اقوام را تحت ستم قرار داده
۴-مقدس جلوه دادن زبان ترکی
۵- عمده کردن مسائلی از قبیل جوک ها و کاریکاتور و بهره برداری مستمر از آن
به ظاهر، موجه ترین بستری که پانترکان بر روی آن سرمایه گذاری نموده و مدتهاست پیرامون آن فعالیت می نمایند، رسمی شدن زبان ترکی در دستگاه آموزش و پرورش و حتی ساختار اداری کشور می باشد. هر چند، این زبان دارای مولفه های ویژه خود می باشد که لزوماً دلیلی بر ضعف و یا قدرت آن نیست اما بی گمان جایگاه زبان ها و نیم زبان های یک کشور از جمله زبان ترکی، در راستای هویت ملی قابل تعریف بوده و گونه گونی آنها نباید دستاویزی برای گسستن پیوند های ارتباطی اقوام متشکله ملت ایران گردد. تاریخ ادبیات مشترک ایران مبتنی بر زبانی است که علیرغم تمامی تفاوت اقوام، بسان میثاق نانوشته ای همگان در جهت رشد و اعتلای آن، نقش بازی کرده اند. این زبان ادبی به مانند سازنده ی بخش مهمی از هویت ملی در نقش یک زبان ملی ظاهر گشته است.
در همه ی کشورها زبان ملی جایگاه برتر و ویژه دارد و در ایران نیز علاوه بر ریشه فراگیری چند هزار ساله زبان فارسی صدها سال است که زبان فارسی دری به گونه امروزین آن، زبان ملی و رسمی است و این زبان در مدارس تدریس می شود و به عنوان زبان دیوانی، دفتری و ادبی شناخته شده است. این در حالی است که زبان فارسی در تعارض با دیگر زبانها نبوده و در ایران صدها نشریه و کتاب به زبانهای قومی منتشر می گردد و صدا و سیمای استانی به زبان محلی برای هر استان برنامه های خاص خود را داشته و دارد. از دیگر سو، در کشور مطلوب و هدف گذاری شده پانترکان، یعنی جمهوری ارّان (آذربایجان) به محض انتشار نشریه ای به زبان تالشی (بعد از انتشار شماره نخست) گردانندگان و نویسندگان نشریه دستگیر و زندانی می گردند و علیرغم اینکه جمع کثیری از مردم جمهوری ارّان را تالشها و لزگیها تشکیل میدهند حتی یک نشریه نیز به زبانهای قومی منتشر نمی گردد و رادیو و تلویزیون، کتاب درسی و موسیقی که دیگر امری محال است.حتی دولت باکو الفبای اصیل و تاریخی مردم سرزمین خویش را، نیز به الفبای لاتین تغییر داده است. اکنون در باکو و دیگر ولایات جمهوری ارّان مردم نمیتوانند اشعار خاقانی شروانی و شاعران فراوان شهر گنجه مانند نظامی، مهستی گنجوی، ابوالعلای گنجهای، برهان گنجهای، پور خطیب گنجهای و شاعران بسیار شهر بیلقان مانند بدیع بیلقانی، رشید بیلقانی و دیگر شهر های اران را بخوانند، چه اینکه این اشعار به زبان والفبای فارسی است. به هر روی در مقام مقایسه، وضعیت ایران بسیار بسیار بهتر از کشورهای دیگر منجمله کشور ترکیه شبه دموکراتیک است.
در پیوند با جُستار فوق، خبر زیر قابل توجه بسیار است:”شورای ملی تلویزیون و رادیوی جمهوری آذربایجان پخش برنامه به زبان غیر آذربایجانی در كانالهای ملی این كشور را ممنوع كرد. سایت پان ترکی آزاد تبریز“
اکنون آنچه که مشاهده می گردد اینست که، پانترکان آنچنان که از حق گفتگو و تحصیل و آموزش به زبان ترکی برای آذربایجانی ها دفاع میکنند آیا از این حق به طریق مشابه در جمهوری آذربایجان و ترکیه نیز دفاع می کنند ؟ مثلا آیا در جمهوری آذربایجان هم تالشی ها با آن جمعیت انبوه و تات ها و کردها از این حق مشابه باید برخوردار گردند یا خیر؟ مثلا آیا ارامنه، کردها، چرکسها، گرجی، آبخاز، ارمنی، آرامی، بلغار، یونانی و لاز در ترکیه هم از این حق مشابه باید برخوردار شوند یا خیر ؟
اساساً همانگونه که رفت، در ایران شرایط به گونه ای دیگر و بهتر بوده و وضعیتی کاملاً متفاوت و مناسبتر و غیر قابل مقایسه با جمهوری ارّان و حتی ترکیه، در مقابل اقوام وجود دارد.
ضمن اینکه اکنون، به جهت اهداف و منویّات تجزیه طلبانه پانترکان، در دستاویز قرار دادن تدریس به زبان مادری ترکی، مسئولین امر را از عواقب چنین مجوزی، هراسانده که هر آیینه ترس به جایی هم میباشد. اصولا پانترکان از طرح تدریس به زبان مادری ترکی، اندیشه ای جز به کنار افکندن زبان ملی و ایجاد زبان واحد - سرزمین واحد و نژاد واحد و هویت سازی جداگانه و دیگر، به آذری ها و سپس جدایی آذربایجان ندارند، و درهمین رابطه اصرار آنها بر واژه تورک به جای ترک، بر همین هویت بخشی جداگانه و بیگانه گرایانه است و اگر مشاهده میگردد، تمامی حاکمان حال و گذشته ایران در مقابل این خواسته برحق ،مقاومت می نمایند بر اساس موضوع فوق ارزیابی می گردد. آنچه بیشتر قابل توجه می باشد، این است که،
تدریس ادبیات به زبان مادری تمامی اقوام ایرانی که، خطری متوجه حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران نمی نمایند، همگی از زبانهای هم خانواده زبان فارسی بوده و این در حالی است که این خواسته را، جزو اهداف اصلی خود نداشته و ندارند، مگر پانترکان و هویت طلبان آلتایی که به گونه ای شگفت انگیز و عجیب سالهاست که، بر این طبل میکوبند به امید اینکه، حاکمیت ایران اشتباه و لغزش کند و چنین مجوزی صادر و بدین ترتیب پروژه تجزیه ایران وارد مرحله اصلی شده و کلید بخورد.در این رابطه می توان به این نظریه تعمق کرد، مارتین هایدگر فیلسوف معاصر آلمانى بعد از جنگ دوم جهانى به مردم آلمان میگوید: ” اى قوم آلمانى آسوده باشید، نمى توانند كشور شما را تجزیه كنند و شما را شكست دهند، زیرا شما زبان واحد دارید. ”
گفته مارتین هایدگر بسیار مهم و به درستی بیان گردیده است، براستی زبان ملی جایگاه مهمی در حفظ چارچوب های استحکام ملی و تمامیت ارضی دارد.آنچه که در خصوص فعالیت گستره پانترکیستها پیرامون زبان مادری دریافته می گردد اینست که، زبان مادری بهانه وارداتی است که پانترکان نیز به روشنی و بدرستی سرلوحه خود قرار داده اند.امروزه سایت ها و نشریات چاپی و رسانه ای پانترکان و هویت طلبان آلتایی، مملو است از پرچم های ترکیه، آذربایجان و تصاویر آتاتورک و به آشکارا ساز و کار تجزیه ایران را مهیا می سازند، و به واقع اگر آنها را بیگانه گرا و وابسته به باکو آنکارا ندانیم دچار خطای استراتژیک شده ایم.به صورت مشخص، تدریس به زبانهای غیر زبان ترکی باعث نقض حق حاکمیت ملی و نقض تمامیت ارضی ایران نمیگردد ولی درخصوص زبان ترکی این موضوعی متفاوت بوده، و باعث خطر جدی و مخاطرات هولناک میگردد. و به بیانی دیگر، به لحاظ مانور و سرمایه گذاری که پانترکان بر روی زبان ترکی نموده و به عبارتی، بر آن نیز جفا روا داشته اند، حق تدریس به زبان مادری دیگر زبانها و گویش ها نیز متوقف و توقیف شده است.در واقعیت امر، موضوع اصلی فعالیتهای پانترکان، زبان و آزادیهای مدنی نیست بلکه جریانی است نژادپرستانه، که آرزوی پاره پاره کردن ایران را در سر دارد و زبان هم اولین گام آنهاست . یکی از رهبران قوم گرا که هم اکنون به آمریکا فراری شده دکترین خود را اینگونه بیان می کند:
۱- وصول حق و حقوق ترکان
۲- طلب فدرالیسم سیاسی
۳- در مرحله بعد: طلب فدرالیسم قومی
۴- تغییر فدرالیسم به کنفدراسیون
۵- جدایی از ایران
۶- الحاق به جمهوری آذربایجان (اران)
۷- الحاق به ترکیه
۸- ایجاد توران بزرگ
اکنون باید بسیار ساده اندیشی نمود که، تن به اولین خواسته و منویات تجزیه طلبان داد. پانترکیستها و قوم گرایان نژادپرست، مردم ایران را تهدید می کنند، چنانچه به ما اجازه تدریس به زبان ترکی را ندهید، تمامیت سرزمینی کشور به خطر افتاده و ایران تجزیه می گردد. اینگونه نخواهد شد و مردم ایران از تمامی اقوام متشکله آن، زبان ملی فارسی را نه از سر اجبار بلکه از سر عشق و علاقه به تمامیت ارضی ایران و وحدت و وفاق آن برگزیدند. همانگونه که غلام حسین ساعدی(تبریزی) داستان نویس مشهور معاصر می گوید:“ زبان فارسی ، ستون فقرات یک ملت عظیم است من می خواهم بارش بیاورم . هرچه که از بین برود، این زبان باید بماند! ”
به اشتراک گذارید:
۴ نظر:
ترکی ما بس عزیز است و زبان مادری
لیک چون ایران نگوید لال باد از وی زبان
استاد شهریار
magar mardom shomal iran be lahjeh gilaki va mardom sayer noghat Iran be lahjeh ya zaban mahali khod sohbat nemikonand.
تعیین روز زبان مادری فقط و فقط دسیسه ای قوی از سوی ابرقدرتهای جهان جهت فروپاشی سایر ملل است ، مثلاً آمریکا که دو سه زبان و گویش بیشتر ندارد ، انگلیس هم همینطور اما کشوری مثل ایران 72 زبان یا گویش دارد.ژرف بنگرید تا رودست نخوریم.
من در آمریکا زندگی میکنم که از بدو تاسیس فدرال بوده ولی نه ایالتها حق تعیین سرنوشت دارند، نه به جای حق تدریس زبان مادری کسی برای مردم حق تحصیل به زبان مادری قایل است و نه هیچ ایالتی مانند کردستان عراق برای خودش توی فرودگاه روادید صادر میکند یا ارتش جداگانه و سیاست خارجی جداگانه دارد.
ارسال یک نظر