ایلبر اورتایلی مورخ شناخته شده ترک و
مولف ده ها کتاب تاریخی است. وی از تاتارهای کریمه است که خانواده اش در
نتیجه سیاست های جمعیتی استالین مجبور به مهاجرت به اروپا شده بودند.
اورتایلی در دانشکده های تاریخ
وین،پاریس،مسکو،قاهره،رم،مونیخ،برلین،پرینستون،آکسفورد و کمبریج به عنوان
استاد مهمان و در دانشگاه های ترکیه به عنوان استاد و ریاست دانشکده تدریس
کرده است. وی مدتی رئیس موزه توپقاپی در استانبول بود.
اورتایلی به بیش از ده زبان زنده دنیا از
جمله فارسی تسلط دارد. آن چه در زیر می آید روایتی کوتاه از مشاهدات وی در
سفر به ایران است که در روزنامه "ملیت" چاپ ترکیه منتشر شده است. وی در این
یادداشت کوتاه و البته غیر منسجم با استفاده از کدهای تاریخی و هویتی سعی
کرده است عناصر فرهنگ عمومی در ایران را بشکافد و به جامعه ترکیه معرفی
نماید.
در یکی از سفره خانه های سنتی تهران به
نام "عالی قاپو". نامی که سلسله های ترک زبان ایران، کشور را از آن جا
اداره می کردند. معادل باب عالی در عثمانی. این گونه رستوران ها مکان هایی
هستند برای تمدد اعصاب. گروه موسیقی که در صحنه است آهنگ هایی با ملودی های
آذربایجانی و ترکی می نوازد. موسیقی فارسی و بلوچی هر یک بعد از دیگری به
صحنه می روند.
این تنوع مختص این رستوران نیست. سراسر
تهران همین گونه است. ایران یک امپراتوری است و عناصری که آن را موجودیت
بخشیده اند نه با ستیز و تنش بلکه با لذت هنر و هماهنگی موسیقی کنار هم
زندگی می کنند. شاعران آذربایجان شعر عروضی را به بهترین نحو به منصه ظهور
رسانده اند. بلوچ ها با موسیقی محلی خود هویت شان را به میدان آورده اند و
روشنفکران کرد با استفاده آزادانه از زبان کردی.
اما ستون اصلی این همبستگی فرهنگ ایرانی و
زبان پارسی است. همه سعی می کنند این زبان را به خوبی یاد بگیرند،به آن
شعر بگویند و صدها شعر فارسی را حفظ کنند. فارسی و آذربایجانی دو زبان عمده
در این کشوراند. کارگزارانی که در مناطق آذری نشین خدمت می کنند سعی می
کنند که این زبان را یاد بگیرند. محمود احمدی نژاد نمونه آن ها است که گه
گاهی شعر ترکی از شهریار می خواند.
"شهریار" که یکی از نمونه های بارز
روشنفکران ترک زبان در ایران و در عین حال یکی از شاعران بزرگ ایران است
می سراید: ایران را ما بنا کردیم، ایران کشور ما است.
اصطلاح "ایرانشهر" که در دوران ساسانی
رواج پیدا کرده به واقع مصداق دقیقی در ایران دارد. سلجوقی ها و ایلخانی ها
نیز به همین شکل در این جغرافیا سنت ایران شدن را تجربه کردند. اقوام
ایرانی در صدد دشمنی با هم نیستند اما رقابت های ظریفی بین آنها است. آن چه
باعث تضعیف گروه های قومی می شود بیشتر از اقتصاد، عدم بروز، ظهور و ایفای
هویت، ادبیات،خودآگاهی و زبان اقوام است. همه اینها باعث تشخص است.
امپراتوری ایران چه در گذشته و چه اکنون اجازه این ظهور و بروز را به
اقوامش داده است. نمونه آن اردکان است. اردکان شهری مابین یزد و
اصفهان است که به روحانیون شیعه اش می بالد. در اطراف این شهر مراکز مهم
زرتشتی مانند پیر سبز،پیر شالیار و پیربانوی سبز قرار گرفته اند. ابتدا
تصور می کردم که حیات خارجی این گروه (زرتشتی ها) به پایان رسیده است. اما
فرزندان هخامنشیان به فرهنگ نیاکانشان احترام قائل اند. سایر گروه های قومی
نیز نزدیکی اسرار آمیزی نسبت به زرتشتی ها احساس می کنند.
اکتشافات باستان شناسی اخیر تاریخ ایران
را به زمان های دورتری می رساند. یافته های موجود بسیار جالب و عجیب اند.
بر اساس این یافته ها شباهت های زیادی میان مناطق غربی ایران، شرق فلات
آناتولی و شمال میان رودان دیده شده است. چقدر جالب است که در این کشور
مثلا تپه های باستانی "حسنلو" در آذربایجان بوسیله باستان شناسان آذری مورد
اکتشاف قرار می گیرد و جالب تر آن که ابزاری برای ادعاهای قوم گریانه سطحی
و روزمره نمی شود.
موزه "ایران باستان" در تهران که معماری
اش یکی از اصلی ترین موزه های جهان است سالانه با یافته های تاریخی جدیدتری
پر می شود که می تواند تفسیرها و ادعاهای تاریخی جدیدی را به میان آورد.
انشاالله نمایشگاه تاریخی امسال در کاخ "توپ قاپی" استانبول نظر بسیاری از
ما را تغییر خواهد داد.
علیرغم دشواری های اقتصادی ،فرهنگ ایران بزرگ ترین ملات این کشور است.
در کنار جنگل های مازندران و خزر، ایران
در عین حال کشور بیابان های وسیع نیز هست. تهران در دامنه های یک قله زیبا
یعنی کوه دماوند بنا شده است. شمال تهران در زمستان پوشیده از برف است و
تابستان ها خنک. از محلات و خانه های ویلایی و رفاه شمال تهران در دهه های
1960 و 1970 در ترکیه با غلبطه یاد می شد. حتی اگر آن دوران برای بورژوازیی
ترکیه به پایان رسیده باشد چنین مناطقی امروز هم برای آنکارا و ازمیر یک
آرزو و خیال است. در عین حال جنوب تهران بسیار گرم، جرم خیر و متراکم است.
طبقه بندی روشنفکران چنین جامعه ی ضد و
نقیضی دشوار است. بعد از جنگ جهانی دوم قوام السلطنه هم ایران و هم شاه
ایران را هدایت می کرد. او توانست قوای ارتش سرخ را بدون حادثه از طرق
دیپلماتیک از ایران خارج کند.
در کشوری ها هنوز مشکل بیسواد وجود دارد
می توان در روستاهای دور افتاده با پیرمردهایی صحبت کرد که علاوه بر نقد
های ادبی در خصوص ادبیات فارسی، در مورد مسائل سیاسی و حتی بین الملل (در
عین فروتنی) نظراتی دارند! دلیل این اطلاعات گسترده این است که ایرانی بر
خلاف ما در خصوص همه نوشته هایی که در خصوص کشورشان در جهان منتشر می شود،
آگاهی دارند و فوری دست به ترجمه آن ها می برند.
این علاقه برای آگاهی از جهان تنها منحصر
به ایران نیست. ترجمه ها و تالیفات زیادی در خصوص آلمان،روسیه، اسپانیای
فرانکو و ترکیه در ایران یافت می شود. در واقع ایرانی ها مترجمان ماهر و
زبردستی هستند.
در میان سیاستمداران رده بالا نیز می توان
به افراد با فرهنگ زیادی برخورد کرد. بایگانی ها و کتاب خانه ها بسیار
مرتب و عالی چیده شده اند. انتشارات و بایگانی وزارت خارجه ایران هم از
همین نظم و انتظام پیروی می کند و متاسفانه باید بگویم حتی قابل قیاس با
آرشیو وزارت خارجه ما نیست.
ناشی گری و خامی دیپلمات های ما در حوزه
تاریخ،جغرافیا و ادبیات ترکیه بسیار ناراحت کننده و تهدید آمیز است زیرا
روشنفکری که هویت خود را به درستی نشناسد قادر به هدایت جامعه نیز نخواهد
شد.
کوتاه آنکه با وجود مشکلات مادی و اقتصادی
در ایران، امکان ندارد شما به این کشور سفر کنید و شیفته هویت فرهنگی و
تاریخی این جامعه نشوید.
به اشتراک گذارید: