تیرداد بنکدار
امروز
را روز "کورش بزرگ" نامیده اند. این که چه کسانی این کار را کردند و این
که خود آن را جهانی خواندند بماند. اهمیت چندانی ندارد. همین که روزی را
برای گرامیداشت یاد و نام نخستین فرمانروای باستانی که قائل به حقوقی برای
مغلوبان بود، اختصاص یابد، خوب و ارزشمند است. به ویژه برای ما ایرانیانی
که این فرمانروای امپراطوری پارس، برآمده
از سرزمینمان بوده است. البته آنقدر از تاریخ و علوم اجتماعی می دانم که از
کنار عناوینی چون "پدر ایران زمین" و از این قبیل بگذرم. "کورش" در هر
صورت موقعیت نمادینی دارد که برای امروز ایران و ایرانی ارزشمند و سودمند
است. من هم البته قائل به این موقعیت نمادین هستم و آن را ارج می نهم.
اما در عین حال، نکته ای هم هست که اتفاقاً به عنوان یک ملی گرا نمی توانم در قبال آن سکوت کنم. تمجید و تقدیس کورش بزرگ به طور خاص و ایران باستان به طور عام، اکنون سویه مبتذلی از رویکرد بخشهایی از ملی گرایان ایرانی شده است که آنها را پیشتر "ناسیونالیستهای افیونی" نامیده بودم. جریانی که از مفاخر ایران زمین -به ویژه کورش بزرگ- نه به مثابه یک سرمایه هویتی، بلکه به عنوان شناسنامه حیثیتی استفاده می کند. علاقه مندان این جریان اغلب در علایق تاریخی خود محدود می مانند و کمتر به حوزه های پیچیده تر و به روز تری چون سیاست نظری وارد می شوند. ورودشان به عرصه سیاست نیز البته اغلب محدود به سیاست روز است، آن هم در بسیاری از موارد با حداقل درک و شناخت کافی از اوضاع و شرایط. راهنمای عمل، اغلب دلبستگی های باستانی می شود و بر مبنای آن، جهان بینی شان شکل می گیرد. به همین جهت هم هیچگاه این بخش از ناسیونالیستهای ایرانی، نمی توانند حضور تاثیرگذاری را در عرصه سیاست داشته باشند.
اما زمانی موضوع خطرناک می شود، که این تعلقات باستانی، دستمایه کسانی قرار بگیرد که بخواهند، عملکرد ضد ملی خود را، میهن دوستانه و ملت گرایانه بنمایانند. در این هنگام باید هوشیار بود که برخی از احساسات خام و ناآگاهانه، پشتوانه ای برای "وطن فروشی" عده ای نشود.
"علی میرفطروس" نمونه ای گویا از این سواستفاده را انجام داده است. وی بنا بر خط سیاسی اش، مایل به وقوع حمله نظامی به ایران است. وی اما برخلاف بسیاری دیگر از هم مسلکانش، این شهامت را داشت که منویات قلبی خود را به صراحت بیان کند. اما در عین حال کوشید با تفکیک "حمله به رژیم" از "حمله به ملت ایران" مخاطبان و شاید هم خود را بفریبد. وی ضمن دعوت صریح از "اسرائیل" برای "حمله به ایران" از نوستالژی "کورش بزرگ" کمک می گیرد و می نویسد:
"سران ورهبران اسرائیل در"حمله به ایران" بایدبیادِ « کوروش بزرگ» ونجات قوم یهود ازاسارتِ «بُختُ النّصر»عمل کنندنه به صورت «صدام حسین»."
به این ترتیب است که "کورش بزرگ" می تواند دستمایه ضد ایرانی ترین مواضع قابل تصور هم بشود.
بنابراین بایسته است که ما قائل به "عقلانی سازی" موقعیت نمادین کورش بزرگ باشیم.
اما در عین حال، نکته ای هم هست که اتفاقاً به عنوان یک ملی گرا نمی توانم در قبال آن سکوت کنم. تمجید و تقدیس کورش بزرگ به طور خاص و ایران باستان به طور عام، اکنون سویه مبتذلی از رویکرد بخشهایی از ملی گرایان ایرانی شده است که آنها را پیشتر "ناسیونالیستهای افیونی" نامیده بودم. جریانی که از مفاخر ایران زمین -به ویژه کورش بزرگ- نه به مثابه یک سرمایه هویتی، بلکه به عنوان شناسنامه حیثیتی استفاده می کند. علاقه مندان این جریان اغلب در علایق تاریخی خود محدود می مانند و کمتر به حوزه های پیچیده تر و به روز تری چون سیاست نظری وارد می شوند. ورودشان به عرصه سیاست نیز البته اغلب محدود به سیاست روز است، آن هم در بسیاری از موارد با حداقل درک و شناخت کافی از اوضاع و شرایط. راهنمای عمل، اغلب دلبستگی های باستانی می شود و بر مبنای آن، جهان بینی شان شکل می گیرد. به همین جهت هم هیچگاه این بخش از ناسیونالیستهای ایرانی، نمی توانند حضور تاثیرگذاری را در عرصه سیاست داشته باشند.
اما زمانی موضوع خطرناک می شود، که این تعلقات باستانی، دستمایه کسانی قرار بگیرد که بخواهند، عملکرد ضد ملی خود را، میهن دوستانه و ملت گرایانه بنمایانند. در این هنگام باید هوشیار بود که برخی از احساسات خام و ناآگاهانه، پشتوانه ای برای "وطن فروشی" عده ای نشود.
"علی میرفطروس" نمونه ای گویا از این سواستفاده را انجام داده است. وی بنا بر خط سیاسی اش، مایل به وقوع حمله نظامی به ایران است. وی اما برخلاف بسیاری دیگر از هم مسلکانش، این شهامت را داشت که منویات قلبی خود را به صراحت بیان کند. اما در عین حال کوشید با تفکیک "حمله به رژیم" از "حمله به ملت ایران" مخاطبان و شاید هم خود را بفریبد. وی ضمن دعوت صریح از "اسرائیل" برای "حمله به ایران" از نوستالژی "کورش بزرگ" کمک می گیرد و می نویسد:
"سران ورهبران اسرائیل در"حمله به ایران" بایدبیادِ « کوروش بزرگ» ونجات قوم یهود ازاسارتِ «بُختُ النّصر»عمل کنندنه به صورت «صدام حسین»."
به این ترتیب است که "کورش بزرگ" می تواند دستمایه ضد ایرانی ترین مواضع قابل تصور هم بشود.
بنابراین بایسته است که ما قائل به "عقلانی سازی" موقعیت نمادین کورش بزرگ باشیم.
به اشتراک گذارید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر