به برکت چهل سال حکومت جمهوری السلامی و شرایط فاجعه بار کشور مزدوران وابسته نیز برای دریدن گربه دندان تیز کرده اند پیش تر با جماعت قوم گرای پانترک در فضا مجازی که که مستقیما توسط اتاق فکر هایی در باکو ترکیه و.. هدایت میشوند آشنا شده اید
اما قصد داریم گونه ای جدید از این وطن فروشان را برای شما افشا کنیم همه چیز بر میگردد به چندین دوره قدرت اصلا طلبان در ایران بخصوص در دو دوره خاتمی و روحانی اصلاح طلبان با سوار شدن بر هیجان های قومی چهره هایی را وارد امور کشوری کرده اند که دارای سابقه ایران سیتزی بوده که در چند سال پیش به صورت زیر پوستی در خوزستان وآذربایجان مروج شعارهای قوم گرایانه خطرناکی بوده اند که ایران را به یک دریای ازخون همانند یوگوسلاوی ختم کنند امروز این مزدوران آشکارا ایران ستیزی میکنند
یکی از این افراد مسعود پزشکیان است شخصی که سال پیش با طرح ایجاد فراکسیون قومی زبانی در مجلس عملا اولین گام های تجزیه طلبی برای ماهیی گری از فضای گل آلود سیاست کشور که بدست یک مشت آخوند بی سواد ابله اداره می شود برداشته است او اکنون گام دوم را با مطرح کردن طرحی شوم که ایران را به دوران قاجار دوران خان قبیله عشیره ولایت باز میگرداند طرحی خطر ناک که پیش زمینه ایجاد فدرالیسم و درنهایت تجزیه کشور خواهد بود
پانترکهای که زیر عبای اصلاح طلبی برای فردای بعد از فروپاشی نظام آخوندی برنامه ریزی میکنند بسیار خطر ناک تر از چند
پان فحاش در فضای مجازی هستند
:نوشتار زیر آگاهی بیشتری به شما خواد داد
رسانههای ترکیه خوشحال از تشکیل فراکسیونی قومی/قبیلهای در مجلس ایران! |
ترویج قوم گرایی به بهانه فدرالیسم
نویسنده:مهرشاد ایمانی
مسعود پزشکیان، نایبرییس مجلس شورای اسلامی چندروز پیش از ضرورت اداره کشور به شیوه ایالتی و ولایتی سخن گفت
آنچه از دو واژه ایالتی و ولایتی بهدست میآید، همان شیوه حکمرانی فدرالیسم است
فدرالیسم اگر بر اساس نژاد باشد، زمینه جداییطلبی را ایجاد میکند
در شرایطی که در ایران یک ملت به نام ایراني وجود دارد، استناد به حق تعیین سرنوشت ملتها صحیح نیست
تبدیل هر قومیت به یک ملت، سیاستی چپگرایانه است
تغییر سیستم تمرکزگرایی به فدرالیسم، مستلزم تغییر قانون اساسی است
توسعه نامتوازن در کشور، یکی از مهمترین مشکلات کشور ایران است اما راهحل رفع این بحران، دامن زدن به بحثهای قومیتی و فدرالیسم قومی نیست
شرایط این روزهای ایران را جنگی قلمدادکردن بر بحرانهای موجود میافزاید و از نایبرییس مجلس ایجاد این بحران روانی بعید است
قومیتهای خواستار جدایی با بهانه تشکیل یک فدراسیون، زمینه ایجاد یک دولت خودمختار یا یک کشور جداگانه را فراهم میکنند
دولتهای فدرال قومی تفاوتهای قومی و زبانی را به رسمیت میشناسند و ایدئولوژی قومی خود را حاکم میکنند
مسعود پزشکیان، نایبرییس مجلس شورای اسلامی چندروز پیش از ضرورت اداره کشور به شیوه ایالتی و ولایتی سخن گفت و تاکید کرد که این شیوه علاوه بر آنکه در کشورهای مدرن کنونی اجرا میشود، همخوانی با دین اسلام نیز دارد. آنچه از دو واژه ایالتی و ولایتی بهدست میآید، همان شیوه حکمرانی فدرالیسم است؛ شیوهای که تعدادی از کشورهای جهان از آن پیروی میکنند. سخن گفتن از فدرالیسم گرچه به معنای تغییر نظام فعلی نیست و به ظاهر حکایت از دگرگونی شیوه مدیریت اجرایی کشور دارد اما خالی از ایراد نیز نیست. نایب رییس مجلس شورای اسلامی بهتر بود که در کنار طرح چنین پیشنهادی، نقایص چنین شیوه حکمرانی را برای مردم برمیشمرد تا سخنانش خالی از سلیقهگرایی و قومگرایی بهنظر برسد. پزشکیان که در بزنگاههای مختلف بر بعضی از نشانههای قومگرایی دامن زده است، اینبار با طرح این موضوع، خود را مدافع پدیدهای میداند که در بسیاری از کشورها باعث ایجاد تنشهای سخت یا حتی خونین قومی شده است. هرچند بهنظر میرسد که این نماینده مجلس برای رفع بحرانهای اقتصادی چنین مسالهای را عنوان کرده و هدف تشدید مناقشات قومی را نداشته است اما باید دانست که فدرالیسم اگر بر اساس نژاد باشد، زمینه جداییطلبی را ایجاد میکند. از سوی دیگر پزشکیان پیش از آنکه نماینده مجلس باشد، یک پزشک متخصص در حوزه قلب است و اظهارنظر سیاسی، آن هم در این ابعاد از یک پزشک بعید است زیرا همانطور که یک متخصص علم سیاست، جغرافیا یا جغرافیای سیاسی نمیتواند در خصوص جراحی قلب سخن بگوید، یک پزشک نیز بهتر است در زمینه خاصی چون تایید یا رد شیوه فدرالیسم ابراز عقیده نکند. شاید گفته شود که وی رسالت نمایندگی خود را انجام داده اما چنین گزارهای نیز دارای اشکال است زیرا در وهله نخست، وظیفه نمایندگی اقتضا میکند که یکنماینده، قوانین متناسب و منطبق بر قانون اساسی وضع کند و در وهله دوم اظهارنظر او در راستای منافع شهرش باشد. ابراز چنین موضوعی علاوه بر آنکه منحصر به یک منطقه یا استان نیست بلكه با قانون اساسی نیز مغایرت دارد. شیوه فدرالسیم یا همان انجمنهای ایالتی و ولایتی در قانون اساسی مشروطه وجود داشت و با انقلاب سال57، تثبیت نظام جمهوریت و تدوین قانون اساسی جدید آن، اين شیوه حکمرانی از میان رفت؛ بهنحوی که وجود چنين انجمنهایی در هیچ جای قانون اساسی سال58 و سپس اصلاحیه آن در سال68 دیده نمیشود. البته این نماینده مجلس پیشتر نیز خوانشی نادرست از یک اصل واضح قانون اساسی ارائه داده بود. او در تاریخ 10اسفند1394 در صحن علنی مجلس گفته بود: «قانون اساسی به همه قومیتها و ملتها اجازه داده است که به زبان خود حرف بزنند و در مدرسه برای آنها امکاناتی در نظر بگیرند اما ۳۸سال است که نمیتوانیم درمدارس به زبان خودمان حرف بزنیم و بنویسیم؛ زبان فارسی زبان اصلی ماست اما باید کسی که ترک یا کرد است، بتواند درمدرسه به زبان خود حرف بزند و بنویسد». آقای پزشکیان در آن مقطع نیز در لباس یک حقوقدان ظاهر شد و دست به تفسیر قانون اساسی زد. نوشتن به زبان مادری در مدارس بهمعنای «آموزش به زبان مادری» است، در صورتی که نص اصل15 قانون اساسی تنها تدریسِ ادبیات زبانهای محلی و قومی را جایز دانسته است. از سوی دیگر این قانون برای کشور ایران تنها یک ملت، یعنی ملت ایران را شناسایی کرده است؛ بهنحوی که تمام اقوام تحت اینعنوان شناخته میشوند. بنابراین واژه «ملتها» آگاهانه یا ناآگاهانه نباید عنوان میشد. با ذکر چنین مثالی میتوان دریافت که اظهارنظرهای مسعود پزشکیان، نایبرییس مجلس شورای اسلامی گاهی به بحثها و اختلافات دامن میزند؛ روزی در قالب خوانش غلط از تدریسِ ادبیات زبانهای محلی و روز دیگر با طرح موضوع فدرالیسم یا همان اداره کشور به شیوه ایالتی و ولایتی.
ایجاد زمینههای جداییطلبی با فدرالیسم قومی
فدرالیسم به یک سیستم حکومتی اطلاق میشود که در آن حق حاکمیت، مطابق قانون اساسی میان حکومت مرکزی و واحدهای سیاسی تشکیلدهنده آن مانند ایالتها، استانها یا حتی کشورها تقسیم شده است. در این سیستم حکومتی ایالتها بر مبنای قانون اساسی از حکومت مرکزی تبعیت میکنند اما هر ایالت دارای اختیارات داخلی است و حتی گاهي میتواند قوانین داخلی خود را وضع کند. نکته جالب در بازخوانی تاریخچه کشورهای فدرال این است که معمولا آنها یا طی شکلگیری و بنیانگذاری مانند آلمان یا ایالات متحده آمریکا چنین روشی را برگزیدهاند یا در پی جنگ و فروپاشی مانند عراق و روسیه به چنین شیوهای دست یافتهاند و تا به حال هیچکشور یکپارچه و دارای تاریخ منسجم و طولانی، روش اداره خود را به ساختار فدرال برنگردانده است. علاوه بر این تقسیمبندی تاریخی، میتوان انواع حکومتهای فدرال را به دو دسته بزرگ تقسیم کرد. دسته نخست حکومتهای فدرالی هستند که مبنای آنها تقسیم جغرافیایی است و تقسیمات قومی-زبانی را در نظر نمیگیرند. بسیاری از دولتهای فدرال قدیمی مانند آمریکا، استرالیا و آلمان جزو این دسته هستند. به این گروه از دولتهای فدرال، دولتهای فدرال ملی گفته میشود. دسته دوم نهتنها تفاوتهای قومی و زبانی را به رسمیت میشناسند، بلکه این تفاوتها را در ایدئولوژی و مبانی خود لحاظ میکنند. اینگونه دولتهای فدرال را دولتهای فدرال قومی مینامند که دولتهای فدرال اتیوپی و عراق نمونههایی از این دولتها هستند. فدرالیسم در کشورهایی که دارای اقوام متعدد هستند، معمولا در دسته دوم میگنجد زیرا شاخصه قومیت و نه جغرافیا و اقتصاد زمینههای ایجاد حکومتهای محلی را ایجاد میکند. یکی از مشکلات این شیوه در کشورهای دارای اقوام متعدد، ایجاد زمینههای جداییطلبی است. شاید کشوری چون عراق نمونه کاملی برای اثبات این مدعا باشد. در چنین کشورهایی قومیتهای خواستار جدایی در گام نخست با بهانه تشکیل یک فدراسیون یا همان ایالت، خود را تا حد زیادی از قوانین موضوعه و منسجم کشور جدا میکنند و در گام بعدی زمینههای تشکیل یک دولت خودمختار و اگر بتوانند یک کشور جداگانه را ایجاد میکنند. علت سوق به چنین حالتی حکومت ایدئولوژی، نژاد و قومیت بر یک ایالت است؛ هرچند با آنکه در ذات فدرالیسم جغرافیایی بحث قومگرایی حاکم نیست، اما بهناچار در پارهای از موارد به سمت مناقشات اقتصادی میروند؛ چنانکه همواره یکی از ایالتهای جنوبی آمریکا به نام تنسی از امکانات بسیار کمتری نسبت به ایالتهای شرقی مانند نیویورک بهرهمند است یا آنکه فقر در ایالتهای شرقی آلمان به یک بحران تبدیل شده است.
چنین مشکلاتی در نظامهای فدرال جغرافیایی در حالی است که در آنها معضلات قومی و نژادی وجود ندارد و اگر بر این مشکلات اختلافهای قومیتی را نیز بیفزاییم، در مقام عمل با جداییطلبی قریبالوقوع مواجه میشویم. پزشکیان که موضوع اداره ایران به شیوه ایالتی و ولایتی را مطرح میکند، باید به طور دقیق تبیین کند که منظورش از این شیوه حکومتی کدام یک از موارد ذکرشده است؟ اگر مقصود او فدرالیسم جغرافیایی است که از اساس راه را به بیراهه رفته است زیرا جغرافیای ایران منفک از قومیتها نیست و در هر منطقه یک قوم خاص زندگی میکند اما اگر منظور او فدرالیسم نژادی است، باید بداند که این شیوه نخستین سنگ بنای جداییطلبی است و بهتر آن بود که این نماینده مجلس برای تشریح صحبتهای خود از کشورهای توسعهیافته مثال نمیزد زیرا مصداق حرف او کشورهایی مانند عراق است.
تبدیل هر قومیت به ملت، سیاستی چپگرایانه
نکته دیگری که اشاره به آن خالی از لطف نیست، تقابل دو مفهوم سیاسی- حقوقی، یعنی حق حاکمیت دولتها و اصل حق تعیین سرنوشت ملتهاست. گزاره دوم یعنی تعیین حق سرنوشت ملتها در شرایطی قابل استناد است که ملتهای مختلفی وجود داشته باشند. این درحالی است که در ایران به استناد قانون اساسی یک ملت یعنی ملت ایران وجود دارد و تبدیل هر قومیت به یک ملت، سیاستی چپگرایانه است. همانطور که گفته شد آقای پزشکیان در سخنان روز 10اسفند سال94 نیز از واژه «ملتها» استفاده کرده بود که این موضوعی نادرست و بهشدت قومگرایانه است. بنابراین هنگامی که تمام اقوام موجود در ایران ذیل یک ملت شناخته میشوند، باید حق تعیین سرنوشت آنها را جمعی دانست و نباید منحصر به یک محدوده جغرافیایی با نشانه مانند قومیت دانست. در شرایطی که یک ملت در یکجغرافیای واحد زندگی میکنند، باید به اصل حاکمیت دولت استناد کرد؛ البته دولتی که برآمده از یک ساختار دموکراتیک و به خواست عمومی باشد. دیگر آنکه تغییر سیستم تمرکزگرایی به فدرالیسم، مستلزم تغییر قانون اساسی است و طرفداران چنین شیوهای باید بدون لکنت و تعارف خواست اصلی خود یعنی تغییر قانون اساسی را اعلام کنند و اگر چنین خواستی را دنبال نمیکنند نباید سخن از شیوه فدرال شدن کشور ایران را مطرح کنند.
وجود یک ملت واحد در ایران
قبول داریم که توسعه نامتوازن در کشور یکی از مهمترین مشکلات کشور ایران است که انتقادهای بسیار مهمی را نسبت به حاکمیت مطرح کرده است اما راه حل رفع چنین بحرانی، دامن زدن به بحثهای قومیتی و فدرالیسم قومی نیست. در حقیقت شکاف طبقاتی در شهرهای ایران به دلیل فقدان فدرالیسم به وجود نیامده است که اکنون با پیروی از چنین شیوهای حل شود. شکاف طبقاتی به علت انباشت سرمایه در دست یکعده و در یک منطقه بهوجود میآید که به سیاستهای نادرست اقتصادی حاکمیت سیاسی بازمیگردد. از سوی دیگر اگر به طبقات مختلف کشور ایران نگاه کنیم، درمییابیم که فقر عمومی، دامنگیر عموم مردم شده است و تنها شکل آن در شهرهای مختلف تفاوت دارد و شاید توسعه متوازن در ایران وجود نداشته باشد اما شاید بتوان گفت که فقر متوازن به خصوص در سالهای اخیر ایجاد شده است.
از سوی دیگر شرایط این روزهای ایران را جنگی قلمدادکردن بر بحرانهای موجود میافزاید و از یک نماینده مجلس که از قضا بر کرسی نایب رییسی نیز تکیه زده است، ایجاد بحران روانی در جامعه بعید به نظر میرسد! سخنان اخیر پزشکیان بهانه به دست دشمنان خارجی میدهد، کسانی که مترصد تشویش اذهان عمومی و ناامن جلوده دادن ایران هستند و اگر او ناآگانه در این دام افتاده است باید به صراحت موضع خود را اعلام کند تا سکوت وی به منزله تایید منش بدخواهان ایران نباشد. در پایان باید گفت که قومگرایی افراطی در ایران یکی از موضوعات مهم امنیتی است و دامنزدن به این موضوع با بهانههایی مانند فدرالیسم میتواند تبدیل به بحرانهای مهمی شود؛ از اینرو باید مسئولان و نمایندگان در رفتار و گفتار خود تمام وجوه امنیتی موضوع را لحاظ کنند.